• (1)تعریف: a quantity, piece, or part that is left over or remains. • مترادف: leavings, remainder, remains, rest, scrap • مشابه: butt, leftover, residue
- She made soup with the remnants of the roast chicken.
[ترجمه گوگل] او با بقایای مرغ کباب سوپ درست کرد [ترجمه ترگمان] با باقیمانده مرغ بریان سوپ درست می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a section of fabric, carpeting, or the like that remains on the bolt after the rest has been sold.
• (3)تعریف: a remaining trace of something; vestige. • مترادف: remains, trace, vestige • مشابه: semblance
- the remnants of a marriage
[ترجمه گوگل] بقایای یک ازدواج [ترجمه ترگمان] بقایای یک ازدواج [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل] یک تکه پنبه باقی مانده [ترجمه ترگمان] یک تکه پنبه پر از پنبه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a remnant sale
حراج قسمت انتهایی توپ های پارچه
2. the crumbled remnant of his father's factory
بقایای مخروبه ی کارخانه ی پدرش
3. her wrinkled face revealed no remnant of her former beauty
چهره ی پر چین و چروک او اثری از زیبایی گذشته ی او را نشان نمی داد.
4. Their outdated attitudes are a remnant from colonial days.
[ترجمه گوگل]نگرش های منسوخ شده آنها بازمانده ای از دوران استعمار است [ترجمه ترگمان]نگرش های کهنه آن ها بازمانده از روزه ای استعمار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A few living jawless fish are the only remnant of this ancient group, and they are highly specialized forms.
[ترجمه گوگل]چند ماهی زنده بدون آرواره تنها باقیمانده از این گروه باستانی هستند و آنها اشکال بسیار تخصصی دارند [ترجمه ترگمان]تعداد کمی از ماهی های زنده زنده تنها بازمانده این گروه باستانی هستند و فرم های بسیار تخصصی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But a remnant of caution urged that she tone it down, after all, Lucy . . . She began.
[ترجمه گوگل]اما بازمانده احتیاط اصرار کرد که او آن را کاهش دهد، بالاخره لوسی او شروع کرد [ترجمه ترگمان]ولی بعد از این همه احتیاط، با احتیاط گفت: لوسی … بعد از همه اینا … [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In the early nineties remnant of the old gold rushes, the worlds energy companies rushed to Baku.
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه نود پس از باقی مانده از راش های طلای قدیمی، شرکت های انرژی جهان به باکو هجوم آوردند [ترجمه ترگمان]در اوایل دهه نود، بقایای طلای قدیمی، شرکت های انرژی جهان به باکو سرازیر شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He dropped the remnant carcase of his prey and pushed up into the fresh morning sky.
[ترجمه گوگل]او لاشه باقیمانده طعمه خود را رها کرد و به آسمان تازه صبحگاهی هل داد [ترجمه ترگمان]لاشه باقیمانده شکارش را انداخت و به آسمان صبحگاهی خیره شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She was a remnant from my predecessor, Taylor.
[ترجمه گوگل]او باقیمانده از سلف من، تیلور بود [ترجمه ترگمان]اون از قبلی من باقی مونده بود، تیلور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Its rocks are filled with ancient charcoal, the remnant of a forgotten firestorm.
[ترجمه گوگل]صخره های آن پر از زغال چوب باستانی است، بقایای طوفان آتش فراموش شده [ترجمه ترگمان]سنگ های آن با زغال کهن پر شده، و باقی مانده یک شورش را از یاد برده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But in the truncated remnant that had been Maryland, the federal government just grew and grew.
[ترجمه گوگل]اما در بقایای کوتاهی که مریلند بود، دولت فدرال فقط رشد کرد و رشد کرد [ترجمه ترگمان]اما در باقی مانده های ناقص که در مریلند بود، دولت فدرال رشد کرد و رشد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As possibly the sole surviving remnant of the Dragon empire it surely deserves some backing from the industry.
[ترجمه گوگل]به عنوان احتمالاً تنها بازمانده از امپراتوری اژدها، مطمئناً سزاوار حمایت این صنعت است [ترجمه ترگمان]به عنوان تنها بازمانده های بازمانده از امپراطوری اژدها، مطمئنا سزاوار حمایت از این صنعت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Residence permits are a remnant of Stalin's dictatorship.
[ترجمه گوگل]اجازه اقامت بازمانده دیکتاتوری استالین است [ترجمه ترگمان]مجوزهای اقامت یکی از بقایای دیکتاتوری استالین هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Painterly theory follows with respect to remnant canvas if wanting to learn.
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل به یادگیری، نظریه نقاشی با توجه به بوم باقی مانده دنبال می شود [ترجمه ترگمان]اگر بخواهی چیزی یاد بگیری این تئوری با احترام به بوم اثر می گذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I like a remnant of a cloud of autum . uselessly roaming in the sky.
[ترجمه گوگل]من بازمانده ابری از پاییز را دوست دارم پرسه زدن بیهوده در آسمان [ترجمه ترگمان] من بقایای یه ابر of رو دوست دارم بی هوده در آسمان پرسه می زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. She had rid herself of every remnant of that tonic wildness.
[ترجمه Tara] او خودش را از شر ( چیزهای ) باقی مانده از آن گولاخ وحشی رها کرد
|
[ترجمه گوگل]او خود را از شر هر باقی مانده از آن وحشی مقوی خلاص کرده بود [ترجمه ترگمان]او خود را از باقی مانده آن tonic wildness خلاص کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• leftover item, remainder a remnant of something is a small part of it that is left when the main part has disappeared or been destroyed.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: A small part or portion that remains 🔍 مترادف: Remainder ✅ مثال: A small remnant of the once - thriving civilization remained in the ancient ruins
a small left over piece باقی مانده ، بقیه ، اثر ، بقایا ( درجمع ) ، اثار ، بقایا ( درجمع ) ، آثار
اثر، باقی مانده، بقیه. بازمانده مثال: Why were there not among the generations before you a remnant چرا در میان نسل قبل از شما بازماندگانی نبودند؟ / چرا از نسل قبل از شما اثری باقی نمانده است؟
باقیمانده
ته مایه
[فنی و مهندسی] بازمانده بازماندگی ( Remanence ) یا مغناطش بازمانده ( remanent magnetization ) یا خاصیت مغناطیسی بازمانده، خاصیت مغناطیسی است که پس از برداشتن یک میدان مغناطیسی خارجی از روی یک ماده فِرومغناطیس ( مانند آهن ) در آن باقی می ماند. همچنین زمانیکه یک آهنربا �مغناطیسی� می شود یعنی �بازماندگی� دارد. در ترانسفورماتورها، موتورهای الکتریکی و ژنراتورها، بازماندگی زیاد مغناطیس مطلوب نمی باشد و این پدیده یک آلایش ناخواسته است. برای مثال مغناطش بازمانده در یک آهنربای الکتریکی پدیده ای است که به صورت ناخواسته اتفاق می افتد. اگر نیاز باشد می توان با فرایند مغناطیس زدایی این پدیده را کاهش داد. چرخه هیسترزیس معرف این ویژگی است. ... [مشاهده متن کامل]
باقی مانده . اثر
باقی مانده ، بقیه ، اثر ، بقایا ( درجمع ) ، اثار ، بقایا ( درجمع ) ، آثار