صفت ( adjective )
مشتقات: remissly (adv.), remissness (n.)
مشتقات: remissly (adv.), remissness (n.)
• (1) تعریف: careless or negligent, esp. in the performance of one's duty.
• مترادف: derelict, neglectful, negligent, unmindful
• متضاد: dutiful
• مشابه: careless, idle, indolent, irresponsible, lax, slack, truant
• مترادف: derelict, neglectful, negligent, unmindful
• متضاد: dutiful
• مشابه: careless, idle, indolent, irresponsible, lax, slack, truant
- I've been remiss in carrying out my responsibilities.
[ترجمه گوگل] من در انجام مسئولیت هایم کوتاهی کرده ام
[ترجمه ترگمان] من خیلی بی توجه بودم که مسئولیت خودم را به عهده گرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من خیلی بی توجه بودم که مسئولیت خودم را به عهده گرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: characterized by neglect or carelessness.
• مترادف: slipshod, sloppy
• متضاد: scrupulous
• مشابه: careless, derelict, irresponsible, neglectful, negligent, perfunctory
• مترادف: slipshod, sloppy
• متضاد: scrupulous
• مشابه: careless, derelict, irresponsible, neglectful, negligent, perfunctory
- Service has been remiss since the change in management.
[ترجمه گوگل] خدمات پس از تغییر مدیریت از بین رفته است
[ترجمه ترگمان] از زمان تغییر در مدیریت، خدمات کوتاهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از زمان تغییر در مدیریت، خدمات کوتاهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید