reminiscence

/ˌreməˈnɪsəns//ˌremɪˈnɪsns/

معنی: نشانه، یاداوری، یادداشت، یادبود، خاطره
معانی دیگر: (خاطرات گذشته) یادآوری، به خاطرآوری، گذشته اندیشی، (جمع) شرح گذشته، گذشته گویی، خاطره گویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of recalling usu. pleasant experiences or events of the past.
مشابه: memory, remembrance

(2) تعریف: something that is remembered; memory or impression.
مشابه: memory, remembrance

- Some of these reminiscences were pleasant to think about, but some saddened her.
[ترجمه گوگل] برخی از این خاطرات برای اندیشیدن لذت بخش بود، اما برخی او را غمگین کرد
[ترجمه ترگمان] بعضی از این خاطرات خوشایند بود، اما بعضی دیگر او را ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (often pl.) an account of one's past experiences.

- Many reminiscences of soldiers were included in the documentary.
[ترجمه گوگل] خاطرات بسیاری از سربازان در این مستند گنجانده شده بود
[ترجمه ترگمان] بسیاری از خاطرات سربازان در این مستند گنجانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the reminiscence of those events saddened her
یادآوری آن حوادث او را افسرده کرد.

2. Reminiscence can produce a lot more responses, because you're tapping into a person's past which is theirs alone.
[ترجمه گوگل]یادآوری می‌تواند پاسخ‌های بسیار بیشتری را به همراه داشته باشد، زیرا شما در حال استفاده از گذشته یک شخص هستید که تنها مال اوست
[ترجمه ترگمان]reminiscence می توانند پاسخ های بسیار بیشتری تولید کنند، چون شما به گذشته فرد ضربه می زنید که تنها آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. First, reminiscence highlights older people's assets rather than their disabilities.
[ترجمه گوگل]اول، یادآوری خاطرات، دارایی های افراد مسن را به جای ناتوانی های آنها برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]اول، خاطره به جای ناتوانی های آن ها، دارایی های افراد مسن را برجسته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Willetts detects in these later stories a reminiscence of a Minoan initiation ordeal.
[ترجمه گوگل]ویلتس در این داستان‌های بعدی یادآوری از مصیبت‌های آغاز مینوسی را تشخیص می‌دهد
[ترجمه ترگمان]Willetts در این داستان های بعدی یک خاطره از یک امتحان شروع دوران کوتاه را تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Less personal reminiscence might allow greater clarity about the grubby political reality of Indira's Congress.
[ترجمه گوگل]یادآوری کمتر شخصی ممکن است به وضوح بیشتر در مورد واقعیت سیاسی کثیف کنگره ایندیرا اجازه دهد
[ترجمه ترگمان]خاطره کم تر شخصی ممکن است به وضوح بیشتر در مورد واقعیت سیاسی کثیف کنگره ایندیرا گاندی را مجاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Zohra Labrooy was the ideal audience for reminiscence or confession.
[ترجمه گوگل]زهرا لبروی مخاطب ایده آل برای خاطره گویی یا اعتراف بود
[ترجمه ترگمان]زهره Labrooy برای خاطره یا اعتراف مخاطب ایده آل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Given all these factors, reminiscence should be an extremely valuable counselling aid.
[ترجمه گوگل]با توجه به همه این عوامل، یادآوری خاطره باید یک کمک مشاوره ای فوق العاده ارزشمند باشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به تمام این فاکتورها، خاطره باید یک کمک بسیار با ارزش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reminiscence can provide the counsellor with an initial point of contact with the counsellee.
[ترجمه گوگل]خاطره گویی می تواند نقطه تماس اولیه مشاور را با مشاور ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]reminiscence می تواند مشاور را با یک نقطه آغازین تماس با the فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A heady mixture of reminiscence and connoisseurship of the least pretentious, most illuminating sort.
[ترجمه گوگل]آمیزه ای پرمخاطب از خاطره گویی و خبره از کم ادعایی ترین و روشنگرترین نوع
[ترجمه ترگمان]یک ترکیب بی پروایی از خاطره و connoisseurship از the، most sort
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A good example are the reminiscence and life history projects now active in many areas of the country.
[ترجمه گوگل]نمونه خوب پروژه های خاطره گویی و تاریخ زندگی است که اکنون در بسیاری از مناطق کشور فعال است
[ترجمه ترگمان]نمونه خوب این است که پروژه های تاریخ و تاریخچه زندگی در بسیاری از مناطق کشور فعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In reminiscence, you build up from past life to the present.
[ترجمه گوگل]در یادآوری، شما از زندگی گذشته تا زمان حال ساخته اید
[ترجمه ترگمان]در خاطره، شما از زندگی گذشته تا زمان حال ساخته می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This hopefully will provide a wealth of reminiscence and anecdote, and might take place anywhere from Putney to Paris.
[ترجمه گوگل]این امیدواریم خاطرات و حکایت های فراوانی را ارائه دهد و ممکن است در هر جایی از پوتنی تا پاریس اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]این امر باعث می شود که یک داستان مربوط به خاطره و داستان را فراهم آورد، و ممکن است در هر جایی از Putney تا پاریس برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A faint smile of reminiscence appeared on her face. .
[ترجمه گوگل]لبخند کمرنگی از خاطره روی صورتش نقش بست
[ترجمه ترگمان]لبخند کم رنگی از خاطره بر چهره او ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is a reminiscence of her mother in the way she talks.
[ترجمه گوگل]در نحوه صحبت کردنش خاطره ای از مادرش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به طرز حرف زدنش خاطره مادرش را یاد می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشانه (اسم)
allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

یاداوری (اسم)
mention, reminder, anamnesis, remembrance, reminiscence

یادداشت (اسم)
note, reminiscence, record, memoir, annotation, notation, memo, memorandum, minute, chit

یادبود (اسم)
token, reminiscence, commemoration, memorial, memory, souvenir

خاطره (اسم)
impression, thought, reminiscence, idea, memoir, notion, memory, recollection

انگلیسی به انگلیسی

• recollection of past events and experiences
someone's reminiscences are things which they remember from the past, and which they talk or write about.

پیشنهاد کاربران

خاطره گویی.
یادآوری یک تجربه یا واقعیت که مدت ها از اون گذشته یا فراموش شده.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reminisce
✅️ اسم ( noun ) : reminiscence
✅️ صفت ( adjective ) : reminiscent
✅️ قید ( adverb ) : _
یادواره، خاطره پردازی
خاطره گویی

بپرس