reminder

/riˈmaɪndər//rɪˈmaɪndə/

معنی: تذکر، یاداوری، یاداور
معانی دیگر: (شخص یا چیز) یادآور، یاد انداز، تذکار، یاداوری کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something that causes a person to remember something.

- The rubber band she wears around her wrist is a reminder not to bite her nails.
[ترجمه سلیمان فرهادیان] نوار لاستیکی که دور مچش بسته است، به یادش می آ ورد که ناخنش را نجود.
|
[ترجمه گوگل] نوار لاستیکی که دور مچ دستش می بندد یادآوری است که ناخن هایش را نجوید
[ترجمه ترگمان] نوار لاستیکی که دور مچ دستش است به یاد می آورد که ناخن هایش را گاز نزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a rude reminder of his sufferings
یادآور تکان دهنده ی مشقت های او

2. he tied a string around his finger as a reminder
برای یادآوری ریسمانی به دور انگشت خود بست.

3. It always took a final reminder to get her to pay her share of the rent.
[ترجمه گوگل]همیشه برای وادار کردن او به پرداخت سهم خود از اجاره بها آخرین یادآوری لازم بود
[ترجمه ترگمان]همیشه یک یادآوری نهایی برای این بود که او را وادار به پرداخت سهم اجاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have had another reminder from the library.
[ترجمه گوگل]من یک یادآوری دیگر از کتابخانه داشتم
[ترجمه ترگمان]یه یادآوری دیگه از کتابخونه داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her face was a poignant reminder of the passing of time.
[ترجمه گوگل]چهره او یادآور گذر زمان بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش حاکی از یادآوری زمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Occasional bursts of gunfire are a reminder that the rebels are still active.
[ترجمه گوگل]شلیک گلوله های گاه به گاه یادآور این است که شورشیان هنوز فعال هستند
[ترجمه ترگمان]انفجار اتفاقی گلوله یادآور این است که شورشیان هنوز فعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This latest attack is a grim reminder of how vulnerable our airports are to terrorist attack.
[ترجمه گوگل]این حمله اخیر یادآوری تلخ است از آسیب پذیری فرودگاه های ما در برابر حملات تروریستی
[ترجمه ترگمان]این حمله اخیر یادآور شوم این است که چقدر فرودگاه های ما در برابر حملات تروریستی آسیب پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accident was a salutary reminder of the dangers of climbing.
[ترجمه گوگل]این حادثه یادآور خطرات کوهنوردی بود
[ترجمه ترگمان]این حادثه یک یادآور مفید از خطرات بالا رفتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Venice was a painful reminder of her marriage.
[ترجمه گوگل]ونیز یادآوری دردناک ازدواج او بود
[ترجمه ترگمان]ونیز یادآور دردناکی از ازدواج او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The incident served as a timely reminder of just how dangerous mountaineering can be.
[ترجمه گوگل]این حادثه به عنوان یادآوری به موقع بود که کوهنوردی چقدر می تواند خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]این حادثه به عنوان یک یادآور به موقع از این که کوه یخی چقدر می تواند خطرناک باشد، به عمل آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The article concludes with a chilling reminder that the disease can strike anyone at any time.
[ترجمه گوگل]این مقاله با یادآوری وحشتناکی به پایان می رسد که این بیماری می تواند هر کسی را در هر زمانی مبتلا کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله با یک یادآور دلسرد کننده به این نتیجه می رسد که این بیماری می تواند هر زمانی به کسی حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The letter was an uncomfortable reminder of my debts.
[ترجمه گوگل]نامه یادآور بدهی های من بود
[ترجمه ترگمان]این نامه یادآور ناراحت کننده ای از بدهی های من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The temple ruins are a distant reminder of a vanished empire.
[ترجمه گوگل]ویرانه های معبد یادآور دوردست یک امپراتوری ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان]خرابه های معبد یک یادآوری دور از یک امپراطوری ناپدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The monument stands as a chilling reminder of man's inhumanity to man.
[ترجمه گوگل]این بنای یادبود به عنوان یادآوری هولناک از غیرانسانی بودن انسان نسبت به انسان است
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبودی به عنوان یک یاد chilling و غیر انسانی است که انسان را به یاد می اورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was a sharp reminder of how dangerous the world can be.
[ترجمه گوگل]این یادآوری تیز بود که جهان چقدر می تواند خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]این یک یادآوری تیز از این بود که دنیا چقدر می تواند خطرناک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تذکر (اسم)
mention, hint, remark, admonition, reminder, notification, remembrance

یاداوری (اسم)
mention, reminder, anamnesis, remembrance, reminiscence

یاداور (اسم)
reminder, memento

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that evokes a memory, person or thing that reminds
if one thing is a reminder of another, the first thing makes you think about the second.
a reminder is also a letter that is sent to tell you that you have not done something such as pay a bill or return library books.

پیشنهاد کاربران

یادآور، هشدار، تذکر، یادآور تاریه.
[ریاضی] باقی مانده
قسمت یاداشت ها ذخیره کردم
نشانه
remainder :::::: باقی مانده
reminder:::: یادآور، یادآوری
remainer=the rest=residue=باقی مانده
something that helps a person to remember something
تذکر
اخطار
باقیمانده، مابقی، بقیه
جریمه، تذکر
( n )
Some thing that helps a person remember some thing
( یاودآور ) 🖇📒
_I must send him a reminder
من باید برای او یک یاداور ارسال کنم.

یادآور
یادآوری
my little sister often forgets to turn the TV off but a reminder will help her remember it
خواهر کوچک من اغلب فراموش میکنه که تلویزیون رو خاموش کنه ولی یک یادآور کمکش میکنه به یاد بیاره ⬆️
یاداور برنامه
یادآورنده
یادآور ( یادداشت، علامت و. . . . . )
یادگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس