remind

/riˈmaɪnd//rɪˈmaɪnd/

معنی: بیاد اوردن، یاداوری کردن، یاداور شدن
معانی دیگر: یادآوری کردن، تذکر دادن، به یاد کسی آوردن، یاد انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reminds, reminding, reminded
مشتقات: reminder (n.)
(1) تعریف: to cause (someone) to recall something.
مشابه: admonish

- Remind me to stop at the store on the way home.
[ترجمه منصور] درمسیر خانه به من یادآوری کن در فروشگاه توقف کنم
|
[ترجمه گوگل] به من یادآوری کن که در راه خانه در فروشگاه توقف کنم
[ترجمه ترگمان] یادم بنداز تو راه خونه جلوی مغازه وایسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I reminded him of his duty to his wife and children.
[ترجمه منصور] وظیفه او ( آقا ) را نسبت به همسر و فرزندش یادآوری کردم
|
[ترجمه گوگل] وظیفه اش را در قبال همسر و فرزندانش یادآوری کردم
[ترجمه ترگمان] به او یادآوری کردم که وظیفه اش برای زن و بچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She reminded him to take his medicine.
[ترجمه A.A] برای خوردن دارویش به او یادآوری کرد
|
[ترجمه محمد] شما نباید به کسی یادآوری کنید که براتون ارزش قائل شود. این مورد بایدبه صورت خودکار باشد. . .
|
[ترجمه گوگل] به او یادآوری کرد که داروهایش را بخورد
[ترجمه ترگمان] به او یادآوری کرد که داروهاش را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Could you remind me how to spell his name?
[ترجمه منصور] آیا می توانید به من یادآوری کنید که چگونه نام او را هجی ( اسپل ) کنم ؟
|
[ترجمه گوگل] میشه یادم بیارید اسمش رو چطوری بنویسم؟
[ترجمه ترگمان] میتونی بهم یادآوری کنی که چطوری اسمش رو تلفظ کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His wife reminded him that he had a dentist appointment in the morning.
[ترجمه A.A] همسرش یادآورشد که صبح نوبت دندانپزشکی داشت
|
[ترجمه گوگل] همسرش به او یادآوری کرد که صبح وقت دندانپزشکی دارد
[ترجمه ترگمان] همسرش به او یادآوری کرد که صبح قرار دندان پزشکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Please remind me how often I'm supposed to take these pills.
[ترجمه گوگل] لطفاً به من یادآوری کنید که چند بار باید این قرص ها را مصرف کنم
[ترجمه ترگمان] لطفا به من یادآوری کن که چند دفعه باید این قرص ها رو بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause (someone) to remember someone or something because of resemblance to or association with that person or thing.

- When you smile, you remind me of your grandmother.
[ترجمه گوگل] وقتی لبخند میزنی منو یاد مادربزرگت میندازی
[ترجمه ترگمان] وقتی لبخند می زنی منو یاد مادربزرگت میندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That song reminds me of my high school days.
[ترجمه من را به خاطر میاوری] من را به خاطر میاوری
|
[ترجمه گوگل] اون آهنگ منو یاد دوران دبیرستانم میندازه
[ترجمه ترگمان] این آهنگ منو یاد روزه ای دبیرستان میندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. remind him not to forget bread
به او تذکر بده که نان یادش نرود.

2. Remind me to write to Mother.
[ترجمه میلاد] یادم بنداز تا برای مادرت بنویسم
|
[ترجمه گوگل]به من یادآوری کن که برای مادر بنویسم
[ترجمه ترگمان]یادم بنداز برات نامه بنویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Remind me to phone Alan before I go out.
[ترجمه گوگل]به من یادآوری کن که قبل از بیرون رفتن با آلن تماس بگیرم
[ترجمه ترگمان]یادم بنداز قبل از اینکه بیام بیرون به \"آلن\" زنگ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do I have to remind you yet again?
[ترجمه گوگل]آیا باید دوباره به شما یادآوری کنم؟
[ترجمه ترگمان]باید بازم بهت یادآوری کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A person walking down the street, suddenly remind of lonely I love you.
[ترجمه گوگل]شخصی که در خیابان قدم می زند، ناگهان یاد تنهایی می اندازد که دوستت دارم
[ترجمه ترگمان]کسی که در خیابان راه می رود، ناگهان به یاد تنهاست که من دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Remind her to come earlier tomorrow morning.
[ترجمه گوگل]به او یادآوری کنید که فردا صبح زودتر بیاید
[ترجمه ترگمان] بهش بگو فردا صبح بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Remind me to take my umbrella with me, please.
[ترجمه گوگل]لطفاً به من یادآوری کن که چترم را با خودم ببرم
[ترجمه ترگمان]یادم بنداز چترم را با خودم ببرم، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Auschwitz concentration camp always remind the world of the holocaust.
[ترجمه گوگل]اردوگاه کار اجباری آشویتس همیشه جهان را به یاد هولوکاست می اندازد
[ترجمه ترگمان]کمپ تراکم آشویتز همواره به مردم جهان هولوکاست را یادآوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We very much regret to have to remind you of. . .
[ترجمه گوگل]ما بسیار متأسفیم که باید به شما یادآوری کنیم
[ترجمه ترگمان] خیلی متاسفم که باید بهت یادآوری کنم که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've forgotten his name—will you remind me of it?
[ترجمه گوگل]من نام او را فراموش کرده ام - آیا آن را به من یادآوری می کنید؟
[ترجمه ترگمان]نام او را فراموش کرده ام - تو مرا یاد آن میندازی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will you remind me of phoning Mr. Hood at noon?
[ترجمه گوگل]من را به یاد می آوری که ظهر با آقای هود تماس بگیرم؟
[ترجمه ترگمان]به من یادآوری می کنی که موقع ظهر با آقای روپوش دار تماس بگیرم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. May we take this occasion to remind you that. . .
[ترجمه گوگل]ممکن است از این فرصت استفاده کنیم تا به شما یادآوری کنیم
[ترجمه ترگمان] میشه این موقعیت رو به یاد بیاری که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do remind me because I'm likely to forget.
[ترجمه گوگل]به من یادآوری کن چون احتمالا فراموش می کنم
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باش که من دوست دارم فراموش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیاد اوردن (فعل)
bethink, recall, remind

یاداوری کردن (فعل)
mind, remind, reminisce, memorialize

یاداور شدن (فعل)
remind

انگلیسی به انگلیسی

• cause to remember, cause to recall
if someone reminds you of a fact or event that you already know about, they deliberately say something which makes you think about it.
if someone or something reminds you of another person or thing, they are similar to the other person or thing and they make you think about them.

پیشنهاد کاربران

ذِکْریدَن [ذکر و ـیدن]: اطلاعاتی را به ذهن آوردن
منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/ذکریدن
یادآوری کردن
مثال: She set an alarm to remind her to take her medication.
او یک هشدار تنظیم کرد تا به یاد داشته باشد که داروهایش را بخورد.
🖇 تفاوت 𝗿𝗲𝗺𝗲𝗺𝗯𝗲𝗿 و 𝗿𝗲𝗺𝗶𝗻𝗱
📍 remember : بخاطر آوردن ، بخاطر سپردن ، یاد کردن
توضیح : اگر کسی یا چیزی را به یاد بیاوریم، آن شخص یا چیزی را در ذهن خود نگه می داریم یا آن شخص یا چیزی را به ذهن خود باز می گردانیم
...
[مشاهده متن کامل]

e. g. I remembered to post your letter .
Remember me to your mother .
📍remind : یادآوری کردن
توضیح : به معنای وادار کردن دیگران به یادآوری چیزی است. به عبارت دیگر، شخص می تواند مطمئن شود که شخص دیگری چیزی را فراموش نمی کند
e. g. I reminded him to post my letter

Remind someone of sth/sb
چیزی یا کسی رو به یاد کسی انداختن.
مثلا👇
She reminds me ( strongly ) of an old friend
اون من رو ( خیلی ) یاد یه دوست قدیمی میندازه
I need hardly say/tell/remind etc = British English used when you think people should already know what you are going to say
یاداوری کردن
Please remind me to buy vegetable for dinner
خاطر نشان شدن / کردن
برای اطمینان از این که دیگری، چیزی را فراموش نمی کند ( تفاوتش با remember ) .
به یاد آوردن=remind; recall; remember etc. . : )
remind ( verb ) = evoke ( verb )
به معناهای: یاد آور شدن، به یاد کسی آوردن
به یاد انداختن
یاد آوری کردن
یاد اور
به خاطر اوردن
خاطرنشان کردن
گوشزد کردن
یاد و ری
بیاد اوردن، یاداوری کردن، یاداور شدن
معانی دیگر: یادآوری کردن، تذکر دادن، به یاد کسی آوردن، یاد انداختن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس