remembrance

/riˈmembrəns//rɪˈmembrəns/

معنی: تذکر، یاداوری، خاطر، یادگاری، ذهن
معانی دیگر: حافظه، یاد، ویر، یاده، خاطره، یادگار، یادبود، یادآور، (جمع) درود، سلام، بزرگداشت، یاد داری، به یادآوری، به خاطرآوری، رجوع شود به: souvenir

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of remembering.
مترادف: memory, recall, recollection, reminiscence

(2) تعریف: the state or condition of being remembered.
مترادف: memory

(3) تعریف: an idea or memory that is held in the mind.
مترادف: memory, recollection, reminiscence

(4) تعریف: the period of time encompassed by one's memory.
مترادف: memory

(5) تعریف: a token of one's affection; memento.
مترادف: keepsake, memento, relic, reminder, souvenir, token

جمله های نمونه

1. he paints only from remembrance
او فقط با استفاده از حافظه اش نقاشی می کند.

2. The remembrance of past sorrow is joyful.
[ترجمه گوگل]یاد غم گذشته شادی آور است
[ترجمه ترگمان]خاطره غم و اندوه گذشته شادی بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The very remembrance of my former misfortune proves a new one to me.
[ترجمه گوگل]خود یادآوری بدبختی سابقم، بدبختی جدیدی را برای من ثابت می کند
[ترجمه ترگمان]خاطره بدبختی سابق من یکی دیگر را ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He smiled at the remembrance of their first kiss.
[ترجمه گوگل]با یادآوری اولین بوسه آنها لبخند زد
[ترجمه ترگمان]به یاد اولین بوسه خود لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On Remembrance Sunday we honour those who died.
[ترجمه گوگل]در روز یکشنبه به یاد کشته شدگان احترام می گذاریم
[ترجمه ترگمان]روز یکشنبه ما به کسانی که کشته شدند احترام می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A service was held in remembrance of local soldiers killed in the war.
[ترجمه گوگل]مراسمی به یاد سربازان محلی کشته شده در جنگ برگزار شد
[ترجمه ترگمان]مراسم یادبود سربازان محلی کشته شده در جنگ برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cenotaph stands as a remembrance of those killed during the war.
[ترجمه گوگل]سنوتاف به عنوان یادبود کشته شدگان در طول جنگ ایستاده است
[ترجمه ترگمان]The به عنوان یادگاری از کسانی است که در طی جنگ کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Christians eat bread and drink wine in remembrance of Jesus.
[ترجمه گوگل]مسیحیان به یاد عیسی نان می خورند و شراب می نوشند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان نان و شراب را به یاد مسیح می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A church service was held in remembrance of the victims.
[ترجمه گوگل]مراسم کلیسایی به یاد قربانیان برگزار شد
[ترجمه ترگمان]مراسم کلیسایی به یادبود قربانیان برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He sent us a small remembrance of his visit.
[ترجمه گوگل]خاطره کوچکی از دیدارش برای ما فرستاد
[ترجمه ترگمان]او برای ما یک خاطره کوچک از دیدار او فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do you have any remembrance of your childhood?
[ترجمه گوگل]آیا خاطره ای از دوران کودکی خود دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما خاطرات دوران کودکی خود را به یاد دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This watch is a remembrance of my father.
[ترجمه گوگل]این ساعت یادگاری از پدرم است
[ترجمه ترگمان]این ساعت یادگاری از پدرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They wore black in remembrance of those who had died.
[ترجمه گوگل]آنها به یاد کسانی که درگذشته بودند سیاه پوشیدند
[ترجمه ترگمان]به یاد کسانی بودند که مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All remembrance of him has escaped from my mind.
[ترجمه گوگل]تمام یاد او از ذهنم دور شده است
[ترجمه ترگمان]تمام خاطرات او از ذهن من گریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He razed her from his remembrance.
[ترجمه گوگل]او را از یاد خود یکسان کرد
[ترجمه ترگمان]او را از یاد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تذکر (اسم)
mention, hint, remark, admonition, reminder, notification, remembrance

یاداوری (اسم)
mention, reminder, anamnesis, remembrance, reminiscence

خاطر (اسم)
impression, thought, remembrance, idea, notion, mind, mood, humor, memory, recollection

یادگاری (اسم)
token, remembrance, memento

ذهن (اسم)
remembrance, mind, mentality

انگلیسی به انگلیسی

• memory, saved mental impression; memento, keepsake, souvenir
if you do something in remembrance of a dead person, you do it as a way of showing that you remember them and respect them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : remember
✅️ اسم ( noun ) : remembrance
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس