remediable

/rɪˈmiːdɪəbl̩//rɪˈmiːdɪəbl̩/

معنی: چاره پذیر، قابل علاج، درمانپذیر، گزیر پذیر
معانی دیگر: باچاره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: remediably (adv.), remediableness (n.)
• : تعریف: capable of being remedied, cured, or corrected.
متضاد: irrecoverable, irremediable

جمله های نمونه

1. Is it associated with remediable personality traits?
[ترجمه گوگل]آیا با ویژگی های شخصیتی قابل اصلاح مرتبط است؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن مرتبط با ویژگی های شخصیتی remediable است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Section 146 distinguishes between remediable and irremediable breaches of covenant.
[ترجمه گوگل]بخش 146 بین نقض عهد قابل جبران و غیرقابل جبران تفاوت قائل شده است
[ترجمه ترگمان]بخش ۱۴۶، بین remediable و نقض irremediable پیمان تمایز قایل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If there were a single, remediable cause of the honeybee die-off, the question of possible extinction would lose much of its force.
[ترجمه گوگل]اگر یک علت واحد و قابل اصلاح برای از بین رفتن زنبور عسل وجود داشته باشد، مسئله انقراض احتمالی بیشتر نیروی خود را از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر یک علت منفرد و remediable وجود داشته باشد، مساله انقراض ممکن بسیاری از نیروی خود را از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. While Dave was still a problem, it now seemed to Mr E remediable.
[ترجمه گوگل]در حالی که دیو هنوز یک مشکل بود، اکنون به نظر آقای E قابل اصلاح می‌رسید
[ترجمه ترگمان]در حالی که دیو هنوز یک مشکل بود، اکنون به نظر آقای بیل ای رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The uncontrolled increase in the number of authors might be remediable to some extent by journals devising a collective policy.
[ترجمه گوگل]افزایش کنترل نشده در تعداد نویسندگان ممکن است تا حدی توسط مجلاتی که یک خط مشی جمعی طراحی می کنند قابل جبران باشد
[ترجمه ترگمان]افزایش کنترل نشده تعداد نویسندگان ممکن است تا حدی توسط مجلات در زمینه ایجاد یک سیاست جمعی شناسایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some suffering is, however, permanently painful, unendurable even, and is neither a transitional stage nor is remediable.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از رنج‌ها برای همیشه دردناک، حتی غیرقابل تحمل است و نه مرحله انتقالی است و نه قابل جبران است
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از درد و رنج برای همیشه دردناک و تحمل ناپذیر است و نه یک مرحله گذار است و نه یک مرحله گذار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Identifying high risk groups should point towards the inequalities that are remediable.
[ترجمه گوگل]شناسایی گروه های پرخطر باید به نابرابری هایی اشاره کند که قابل اصلاح هستند
[ترجمه ترگمان]شناسایی گروه های ریسک بالا باید به the که remediable هستند اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An unnecessary operation was deemed to be one that was performed without pathological evidence of surgically remediable disease.
[ترجمه گوگل]در نظر گرفته شد که یک عمل غیرضروری جراحی است که بدون شواهد پاتولوژیک بیماری قابل درمان از طریق جراحی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]یک عمل غیر ضروری به عنوان یک عمل غیر ضروری فرض شد که بدون مدرک pathological ناشی از بیماری remediable جراحی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is also the factor most likely to be remediable by practitioners.
[ترجمه گوگل]همچنین عاملی است که به احتمال زیاد توسط پزشکان قابل اصلاح است
[ترجمه ترگمان]همچنین این فاکتوری است که به احتمال زیاد توسط افراد حرفه ای شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By studying the essence and form, we believe that harm possesses the following characteristics: Unprofitable Restrained Unequal Objective Remediable.
[ترجمه گوگل]با مطالعه ماهیت و شکل، معتقدیم که آسیب دارای ویژگی های زیر است: غیر سودآور مهار نابرابر هدف قابل جبران
[ترجمه ترگمان]با مطالعه ماهیت و شکل، ما معتقدیم که آسیب دارای ویژگی های زیر است: unprofitable Restrained Unequal Unequal
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Second, analyzed the producing reasons of different service quality in XG company and solved remediable measure of the gap.
[ترجمه گوگل]دوم، دلایل تولید کیفیت خدمات مختلف در شرکت XG را تجزیه و تحلیل کرد و اندازه گیری قابل جبران شکاف را حل کرد
[ترجمه ترگمان]دوم، دلایل تولید کیفیت خدمات مختلف در شرکت xg را تجزیه و تحلیل کرد و سنجش remediable فاصله را حل نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Party in breach shall have thirty (30) days from receipt of a notice form the other party specifying the breach to correct such breach if it is remediable.
[ترجمه گوگل]طرف متخلف سی (30) روز از دریافت اخطاریه ای که طرف دیگر نقض را مشخص می کند فرصت دارد تا در صورتی که قابل جبران باشد، این نقض را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان]حزب در نقض باید ۳۰ (۳۰)روز از دریافت یک اخطار تشکیل شود، طرف دیگر که این قانون شکنی را در صورتی که remediable باشد، تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are people who bring their cell phones into concert halls and auditoriums. For them, missing an important business message is not a miss that is remediable.
[ترجمه گوگل]افرادی هستند که تلفن های همراه خود را به سالن های کنسرت و سالن ها می آورند برای آنها، از دست دادن یک پیام تجاری مهم، از دست دادن قابل جبران نیست
[ترجمه ترگمان]افرادی هستند که تلفن های همراه خود را به سالن های کنسرت و تالارهای سخنرانی می برند برای آن ها، از دست دادن یک پیغام کاری مهم، از دست دادن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Party in breach shall have thirty (30) days from receipt of a notice from the other Party specifying the breach to correct such breach if it is remediable.
[ترجمه گوگل]طرف متخلف سی (30) روز از دریافت اخطاریه طرف دیگر که نقض را مشخص می کند فرصت دارد تا در صورتی که قابل جبران باشد، این نقض را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان]حزب در نقض باید سی (۳۰)روز از دریافت اخطاریه از طرف دیگر طرف داشته باشد که نقض این قانون شکنی را در صورتی که remediable باشد، مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاره پذیر (صفت)
dispensable, remediable

قابل علاج (صفت)
remediable

درمان پذیر (صفت)
remediable

گزیر پذیر (صفت)
remediable

انگلیسی به انگلیسی

• can be fixed, can be corrected; can be healed, can be cured

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : remediate / remedy
✅️ اسم ( noun ) : remedy / remediation
✅️ صفت ( adjective ) : remedial / remediable
✅️ قید ( adverb ) : _
جبران شدنی

بپرس