remarriage

/riˈmerɪdʒ//ˌriːˈmærɪdʒ/

معنی: ازدواج مجدد، تجدید فراش
معانی دیگر: ازدواج مجدد، تجدید فراش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of marriage.

جمله های نمونه

1. He has a liberal attitude to divorce and remarriage.
[ترجمه گوگل]او نگرش آزادانه به طلاق و ازدواج مجدد دارد
[ترجمه ترگمان]او گرایش لیبرال به طلاق و ازدواج مجدد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Church's canon law forbids remarriage of divorced persons.
[ترجمه گوگل]قانون کلیسا ازدواج مجدد افراد مطلقه را ممنوع می کند
[ترجمه ترگمان]قانون کلیسایی کلیسا ازدواج مجدد افراد مطلقه را ممنوع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The question of divorce and remarriage in church remains highly contentious.
[ترجمه گوگل]مسئله طلاق و ازدواج مجدد در کلیسا به شدت بحث برانگیز است
[ترجمه ترگمان]سوال طلاق و ازدواج مجدد در کلیسا بسیار بحث برانگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Remarriage would revoke all previous wills.
[ترجمه گوگل]ازدواج مجدد تمام وصیت های قبلی را باطل می کند
[ترجمه ترگمان]remarriage تمام وصیت نامه قبلی را لغو خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His remarriage was remarked upon by all his friends.
[ترجمه گوگل]ازدواج مجدد او مورد توجه همه دوستانش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ازدواج مجدد او با همه دوستانش صورت گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The breakdown of his marriage to Anna and remarriage to Wendi Deng were not done easily or with a light heart.
[ترجمه گوگل]شکست ازدواج او با آنا و ازدواج مجدد با وندی دنگ به راحتی و با دلی سبک انجام نشد
[ترجمه ترگمان]تفکیک ازدواج وی با آنا و ازدواج مجدد با وندی دنگ به آسانی و با قلبی روشن انجام نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Church considers marriage an indissoluble union; remarriage without the benefit of an annulment is understood to be adultery.
[ترجمه گوگل]کلیسا ازدواج را یک اتحاد ناگسستنی می داند ازدواج مجدد بدون منفعت فسخ زنا محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]کلیسا ازدواج را یک پیوند ناگسستنی می داند، ازدواج مجدد بدون فسخ پیمان زناشویی، به عنوان زنا شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some grandparents were acquired through adoption, or through remarriage following family break-up.
[ترجمه گوگل]برخی از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها از طریق فرزندخواندگی یا از طریق ازدواج مجدد پس از فروپاشی خانواده به دست آمده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از پدربزرگ و مادربزرگ از طریق پذیرش یا از طریق ازدواج مجدد پس از فروپاشی خانواده به دست آورده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the whole idea of remarriage and disowning Nigel was the sort of novelette situation that would appeal to Jacqui.
[ترجمه گوگل]و کل ایده ازدواج مجدد و انکار نایجل نوعی موقعیت جدید بود که برای ژاکی جذاب بود
[ترجمه ترگمان]و کل ایده ازدواج مجدد و disowning نی از آن نوع شرایطی بود که به Jacqui متوسل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A forum with four pastors on divorce and remarriage in Leadership Journal illustrates this principle well.
[ترجمه گوگل]انجمنی با چهار کشیش در مورد طلاق و ازدواج مجدد در مجله رهبری این اصل را به خوبی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک گردهمایی با چهار روحانی در مورد طلاق و ازدواج مجدد در مجله مدیریت این اصل را به خوبی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The question of remarriage and the provision of an heir to the unstable throne was inevitably rearing its head.
[ترجمه گوگل]مسئله ازدواج مجدد و تأمین وارث تاج و تخت ناپایدار ناگزیر سر خود را بالا می برد
[ترجمه ترگمان]مساله ازدواج مجدد و تامین وارث تاج و تخت ناپایدار به طور اجتناب ناپذیری بر سر آن استوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Remarriage husband and wife is childless, can regenerate second birth?
[ترجمه گوگل]ازدواج مجدد زن و شوهر بدون فرزند است، آیا می توان تولد دوم را بازسازی کرد؟
[ترجمه ترگمان]زن و شوهر remarriage بدون فرزند است، آیا می تواند تولد دوم خود را دوباره تولید کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr. Hollett's two preteen daughters resisted the remarriage at first.
[ترجمه گوگل]دو دختر پیش از نوجوانی آقای هولت در ابتدا در برابر ازدواج مجدد مقاومت کردند
[ترجمه ترگمان]دو دختر از قبل از قبل از ازدواج مجدد با ازدواج مجدد خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Women's rights with regard to divorce and remarriage are also duly guaranteed.
[ترجمه گوگل]حقوق زنان در مورد طلاق و ازدواج مجدد نیز به درستی تضمین شده است
[ترجمه ترگمان]حقوق زنان در رابطه با طلاق و ازدواج مجدد نیز تضمین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For that I refer you to Divorce & Remarriage: A Position Paper.
[ترجمه گوگل]برای آن من شما را به طلاق و ازدواج مجدد: یک مقاله موضعی ارجاع می دهم
[ترجمه ترگمان]برای آن من شما را به طلاق & remarriage ارجاع می دهم: مقاله موقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازدواج مجدد (اسم)
remarriage

تجدید فراش (اسم)
remarriage

انگلیسی به انگلیسی

• repeated marriage, marriage made after being divorced or widowed; act of marrying again
remarriage is the act of remarrying.

پیشنهاد کاربران

بپرس