فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: remarks, remarking, remarked
حالات: remarks, remarking, remarked
• (1) تعریف: to casually comment.
• مترادف: comment on, mention, note, notice, observe
• مشابه: opine, say, speculate
• مترادف: comment on, mention, note, notice, observe
• مشابه: opine, say, speculate
- She remarked that her nephew looked so grown up now.
[ترجمه گوگل] او خاطرنشان کرد که برادرزاده اش اکنون بسیار بزرگ به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] او اظهار داشت که برادرزاده او حالا بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او اظهار داشت که برادرزاده او حالا بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to perceive or notice.
• مترادف: behold, heed, mark, note, notice, observe, perceive, see, take note of
• مشابه: mind, regard, view
• مترادف: behold, heed, mark, note, notice, observe, perceive, see, take note of
• مشابه: mind, regard, view
- We could not help remarking that the room had been repainted.
[ترجمه Fateme] نمی تونستیم جلوی اشاره کردن به اینکه اون اتاق دوباره رنگ شده بود رو بگیریم|
[ترجمه گوگل] نمیتوانستیم توجه نکنیم که اتاق دوباره رنگ شده است[ترجمه ترگمان] بی اختیار متوجه شدیم که اتاق دوباره نقاشی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make a comment, observation, or statement (used with on or upon).
• مترادف: comment, observe
• مشابه: say
• مترادف: comment, observe
• مشابه: say
- She was embarrassed when he remarked on the length of her dress.
[ترجمه مرجان] زن خجالتزده شد وقتی مرد به قد لباسش اشاره کرد|
[ترجمه گوگل] وقتی به بلندی لباسش اشاره کرد خجالت کشید[ترجمه ترگمان] وقتی به طول لباسش گفت خجالت می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a comment or casual statement of opinion.
• مترادف: observation
• مشابه: comment
• مترادف: observation
• مشابه: comment
- I wanted to make some fascinating remark, but I couldn't think of anything to say.
[ترجمه گوگل] می خواستم نکته جالبی بگویم، اما چیزی به ذهنم نمی رسید که بگویم
[ترجمه ترگمان] می خواستم حرف جالبی بزنم، اما نمی توانستم چیزی برای گفتن پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] می خواستم حرف جالبی بزنم، اما نمی توانستم چیزی برای گفتن پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He is still upset about that remark she made about his weight.
[ترجمه محمد] هنوز از تذکر او در مورد وزنش ناراحت است.|
[ترجمه گوگل] او هنوز از اظهاراتی که او در مورد وزنش زده است ناراحت است[ترجمه ترگمان] هنوز از این اظهار نظر ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The professor wrote some remarks on her paper next to her grade.
[ترجمه گوگل] استاد نکاتی را روی کاغذش کنار نمره اش نوشت
[ترجمه ترگمان] استاد چند تا حرف روی کاغذی که کنار کلاسش بود نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] استاد چند تا حرف روی کاغذی که کنار کلاسش بود نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید