remained


معنی: مانده

مترادف ها

مانده (صفت)
stale, tired, weary, residuary, forworn, remaining, fagged, remained, fatigued, worn-out

پیشنهاد کاربران

همچنان، باقی ماندن
اختیار کردن ( مثلاً : سکوت اختیار کرد )
حاصل شده
مانده

جا ماند
باقی ماندن
باقی ماند

بپرس