متکی (صفت)
leaning, based, relying, supported, trusting, founded
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
متکی بودن - فعل
I am relying on you
وابسته بودن - فعل
He is relying on his parents for money
اعتماد کردن - فعل
She is relying on her friends for support
چشم داشتن - فعل
The team is relying on him to win
... [مشاهده متن کامل]
دل بستن - فعل
I'm relying on this plan to succeed
امید داشتن - فعل
She's relying on a good outcome
اتکا کردن - فعل
We are relying on technology
تکیه کردن - فعل
Hes relying too much on others
چشم امید داشتن - فعل
They're relying on a miracle
منتظر بودن - فعل ( به معنی با امید انتظار کشیدن )
Im relying for good news
وابسته بودن - فعل
اعتماد کردن - فعل
چشم داشتن - فعل
... [مشاهده متن کامل]
دل بستن - فعل
امید داشتن - فعل
اتکا کردن - فعل
تکیه کردن - فعل
چشم امید داشتن - فعل
منتظر بودن - فعل ( به معنی با امید انتظار کشیدن )
Relying on some body روی کسی حساب باز کردن
روی کسی یاچیزی حساب کردن
متکی بر
با تکیه بر