rely on

/rɪˈlaɪ ɑn//rɪˈlaɪ ɒn/

جمله های نمونه

1. Throughout life, we rely on small groups of people for love, admira-tion, respect, moral support, and help.
[ترجمه گوگل]در طول زندگی، ما برای عشق، تحسین، احترام، حمایت اخلاقی و کمک به گروه‌های کوچکی از مردم تکیه می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در طول زندگی، ما به گروه های کوچکی از افراد برای عشق، احترام، احترام، حمایت معنوی و کمک تکیه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I should not have to rely on sustenance to the touch than the future.
[ترجمه گوگل]من نباید به رزق و روزی نسبت به آینده تکیه کنم
[ترجمه ترگمان]من نباید بیش از آینده بر معاش خود اتکا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many working women rely on relatives for childcare.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان شاغل برای مراقبت از کودکان به اقوام خود متکی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان شاغل به بستگان خود برای مراقبت از کودکان خود اتکا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It would be rash to rely on such evidence.
[ترجمه مریم حاجی وند] اعتماد به همچنین مدرکی عملی نسنجیده خواهد بود
|
[ترجمه گوگل]تکیه بر چنین شواهدی عجولانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به این مدارک اعتماد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can rely on me for help.
[ترجمه m] شما می توانید روی کمک من حساب باز کنید
|
[ترجمه Sara] شما میتوانید روی کمک من حساب باز کنید ( تکیه کنید )
|
[ترجمه گوگل]می توانید برای کمک به من تکیه کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید برای کمک به من تکیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The school has to rely on the goodwill of the parents to help it raise money.
[ترجمه گوگل]مدرسه باید برای کمک به جمع آوری پول به حسن نیت والدین تکیه کند
[ترجمه ترگمان]این مدرسه باید به حسن نیت والدین تکیه کند تا به جمع آوری پول کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I knew I could rely on David.
[ترجمه گوگل]می دانستم که می توانم به دیوید تکیه کنم
[ترجمه ترگمان]می دانستم که می توانم به دیوید اعتماد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Earth is our home, you rely on green.
[ترجمه گوگل]زمین خانه ماست، شما به سبز تکیه می کنید
[ترجمه ترگمان]زمین خانه ماست، شما به رنگ سبز تکیه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I want to rely on and you are not.
[ترجمه گوگل]من می خواهم به آن تکیه کنم و تو نیستی
[ترجمه ترگمان]من می خواهم به شما تکیه کنم و شما نیستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Someone makes me comfortable, so I want to rely on him; while another one makes me feel lonely, so I want to embrace him.
[ترجمه گوگل]کسی مرا راحت می کند، بنابراین می خواهم به او تکیه کنم در حالی که یکی دیگر باعث می شود احساس تنهایی کنم، بنابراین می خواهم او را در آغوش بگیرم
[ترجمه ترگمان]یک نفر مرا راحت می کند، بنابراین می خواهم به او اعتماد کنم، در حالی که یکی دیگر باعث می شود احساس تنهایی کنم، بنابراین می خواهم او را در آغوش بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such cheap goods obviously rely on dirt cheap labor.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که چنین کالاهای ارزان قیمتی به نیروی کار ارزان قیمت متکی هستند
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که کالاهای ارزان قیمت به کار ارزان متکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I rely on you for good advice.
[ترجمه Sara] من برای مشورت خوب به تو تکیه میکنم
|
[ترجمه گوگل]من برای مشاوره خوب به شما اعتماد دارم
[ترجمه ترگمان]من به تو اعتماد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your own taste, let my heart closely rely on.
[ترجمه گوگل]سلیقه خودت، بگذار قلب من از نزدیک به آن تکیه کند
[ترجمه ترگمان]به سلیقه خودت، بگذار قلبم به من اعتماد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't know if I can rely on him, but I'm willing to take a gamble.
[ترجمه گوگل]نمی دانم می توانم به او تکیه کنم یا نه، اما حاضرم قمار کنم
[ترجمه ترگمان]نمی دانم می توانم به او اعتماد کنم یا نه، اما حاضرم قمار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• count on, lean on

پیشنهاد کاربران

اعتماد کردن - تکیه کردن
مثلا:
. I always rely on my sister's opinion when it comes to shopping
اعتماد کردن
اطمینان کردن
اتکا کردن
متکی بودن
موثق دانستن
استناد کردن
بستگی داشتن
استناد کردن
بسنده کردن
تکیه کردن
استفاده کردن از
اعتماد کردن
✅روی کسی یا چیزی حساب ( باز ) کردن
✅متکی بودن به
1 ) ?Do you use public transport
Sure, I usually "rely on" it since I don't have any drive licenses. And it's quite well - developed in Tehran, so it makes me feel it's needless to learn how to drive a car and motorcycle as well
...
[مشاهده متن کامل]

🟡🟡🟡
✅[به نوعی هم میشه گفت] وابسته بودن به
Do you think it’s important to keep the city clean?
- Very! Our future generation ⭐relies on⭐ what we do to take care of our planet in the present. Furthermore, I believe we all have a social responsibility to do what we can to keep it as clean as possible. It is negative to our health, as well as how it looks aesthetically ( appealing to beauty ) to have a dirty city

Don't rely on the help of others : امیدوار به کمک های دیگران نباش ( تکیه نکن )
وابسته بودن به - تکیه کردن بر
Rely on:
Trust sb/sth to do sthfor you. Depend on💜🦄
اعتماد کردن ، تکیه کردن
example:
⊂I always rely on my elder sister in my works . ⊃
💘💘💘💘💘
تکیه کردن_متکی بودن
Rely on / upon: وابسته بودن به، متکی بودن به ، روی. . . . حساب باز کردن
= depend on, trust on
My Brother can help, at least we can rely on him. برادرم میتونه کمک کنه، حداقل میتونیم روی اون حساب باز کنیم.
حساب باز کردن
It's a process that tech companies rely on.
count on sb
اعتماد کردن
بر چیزی استوار بودن
بر عهده گذاشتن
Depend on or count on
اعتماد کردن داشتن
نیاز پیدا کردن به کسی جهت کمک، حمایت
متوسل به کسی شدن یا دست به دامان کسی شدن
اعتماد کردن به کسی یا چیزی
مترادف Trust
نیاز داشتن به چیزی یا کسی
حساب کردن روی کسی
حساب کردن ( از نظر اعتماد )
نهفته بودن
1. نیاز یا بستگی داشتن به چیزی یا کسی
2. اعتماد یا ایمان داشتن به چیزی یا کسی
وابسته بودن
یک چیزی مابین دو فعل:وابسته بودن به چیزی یا کسی ( وبعداز آن ) اعتماد کردن به آن.
که معنی عامیانه اش میشود:حساب باز کردن
I rely on 3 things to win; me, myself and

انتظار داشتن ( به ویژه انتظار کمک )
روی کسی یا چیزی حساب باز کردن
اعتماد کردن
depend on یا count on
بستگی داشتن
=depend on
تکیه کردن، اتکا کردن
وابسته بودن به - متکی بودن به - حساب کردن روی
استناد کردن ب
امتحان کردن وابسته بودن اطمینان کردن
وابسته بودن به
trust ( sb\sth ) to do ( sth ) for you
معنی rely on حساب کردن روی چیزی هم میشه مثل Trust on
متکی بودن به
depend on sb
تکیه کردن
تکیه کردن - متکی بودن

استناد کردن
اعتماد کردن، تکیه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)

بپرس