1. her reluctance was obvious
اکراه او هویدا بود.
2. his reluctance dampened our enthusiasm
بی میلی او شوق و ذوق ما را کم کرد.
3. he obeys orders with reluctance
دستورات را با بی میلی اجرا می کند.
4. I noticed a certain reluctance among the teachers.
 [ترجمه گوگل]متوجه بی میلی خاصی در بین معلمان شدم 
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که در میان معلم ها اکراه خاصی دارم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. Ministers have shown extreme reluctance to explain their position to the media.
 [ترجمه گوگل]وزرا در توضیح موضع خود برای رسانه ها بی میلی شدید نشان داده اند 
[ترجمه ترگمان]وزیران بی میلی شدیدی برای توضیح موقعیت خود نسبت به رسانه ها نشان داده اند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. His reluctance to answer my questions made me suspicious .
 [ترجمه گوگل]بی میلی او برای پاسخ دادن به سؤالات من را مشکوک کرد 
[ترجمه ترگمان]اکراه او برای جواب دادن به سوال های من باعث شد شک کنم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. It was with great reluctance that she took early retirement.
 [ترجمه گوگل]با اکراه بسیار بود که بازنشسته شد 
[ترجمه ترگمان]خیلی اکراه داشت که زود از بازنشستگی در بیاید 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. The talks have foundered, largely because of the reluctance of some members of the government to do a deal with criminals.
 [ترجمه گوگل]این گفتگوها عمدتاً به دلیل عدم تمایل برخی از اعضای دولت به معامله با جنایتکاران پایه گذاری شده است 
[ترجمه ترگمان]مذاکرات تا حد زیادی به دلیل بی میلی برخی از اعضای دولت برای انجام معامله با مجرمان شکست خورد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. These political tensions explain the reluctance of financiers to invest in the region.
 [ترجمه گوگل]این تنش های سیاسی بی میلی سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در منطقه را توضیح می دهد 
[ترجمه ترگمان]این تنش های سیاسی، بی میلی سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری در منطقه را توضیح می دهند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. She made a great show of reluctance, but finally accepted our offer.
 [ترجمه گوگل]او نمایش بزرگی از بی میلی نشان داد، اما در نهایت پیشنهاد ما را پذیرفت 
[ترجمه ترگمان]او خیلی اکراه نشان داد، اما بالاخره پیشنهاد ما را پذیرفت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. I can quite understand your reluctance to talk about what happened to you.
 [ترجمه گوگل]من کاملاً می توانم بی میلی شما را برای صحبت در مورد آنچه برای شما اتفاق افتاده است درک کنم 
[ترجمه ترگمان]من کاملا درک می کنم که چه اتفاقی برای تو افتاده 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. He showed great reluctance to reveal his whereabouts.
 [ترجمه گوگل]او نسبت به افشای محل اختفای خود بی میلی شدید نشان داد 
[ترجمه ترگمان]از اینکه جای خود را به او نشان دهد، اکراه بیشتری نشان می داد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. I accepted his resignation with great reluctance.
 [ترجمه گوگل]من با اکراه استعفای او را پذیرفتم 
[ترجمه ترگمان]استعفای او را با اکراه قبول کردم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. His designs indicate a reluctance to conform to fashion.
 [ترجمه گوگل]طرح های او نشان دهنده بی میلی به انطباق با مد است 
[ترجمه ترگمان]طراحی های او عدم تمایل به پیروی از مد را نشان می دهند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید