religiously

/rəˈlɪdʒəsli//rɪˈlɪdʒəsli/

از روی دینداری، بطور مذهبی

جمله های نمونه

1. India has always been one of the most religiously diverse countries.
[ترجمه گوگل]هند همیشه یکی از متنوع ترین کشورها از نظر مذهبی بوده است
[ترجمه ترگمان]هند همواره یکی از the کشورهای مختلف بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. India is quite diverse, both politically and religiously.
[ترجمه گوگل]هند از نظر سیاسی و مذهبی کاملاً متنوع است
[ترجمه ترگمان]هند هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ مذهبی متنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do these exercises religiously every day.
[ترجمه محمد مهدی] این تمرینات را بطور مکرر انجام دهید
|
[ترجمه گوگل]این تمرینات را هر روز به صورت مذهبی انجام دهید
[ترجمه ترگمان]هر روز این تمرین ها را به طور مذهبی انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She phones him religiously every day.
[ترجمه گوگل]او هر روز به صورت مذهبی با او تماس می گیرد
[ترجمه ترگمان]اون هر روز بهش زنگ میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I followed the instructions religiously.
[ترجمه گوگل]من به دستورات مذهبی عمل کردم
[ترجمه ترگمان]من دستورالعمل مذهبی را دنبال کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He visits his mother religiously every week.
[ترجمه گوگل]او هر هفته به دیدار مادرش می رود
[ترجمه ترگمان]او هر هفته به طور مذهبی از مادرش دیدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He washes the floor religiously every morning.
[ترجمه گوگل]او هر روز صبح زمین را به صورت مذهبی شستشو می دهد
[ترجمه ترگمان]او هر روز صبح هر روز زمین را از نظر مذهبی می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They go to Greece religiously every year.
[ترجمه گوگل]هر سال به صورت مذهبی به یونان می روند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر ساله به طور مذهبی به یونان می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had religiously adhered to the white squares.
[ترجمه گوگل]او از نظر مذهبی به مربع های سفید پایبند بود
[ترجمه ترگمان]او از لحاظ مذهبی به مربع های سفید پایبند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And when I ran mortgages, I religiously took people from the back office.
[ترجمه گوگل]و زمانی که وام مسکن را اداره می کردم، مردم را با شرع از دفتر پشتیبان می گرفتم
[ترجمه ترگمان]و وقتی که من در رهن بودم، مردم رو از دفتر پشتی گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He exercises religiously every morning.
[ترجمه گوگل]او هر روز صبح ورزش مذهبی می کند
[ترجمه ترگمان]او هر روز صبح از نظر مذهبی ورزش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A few had been exercising religiously for many years.
[ترجمه گوگل]عده معدودی سال ها بود که ورزش مذهبی می کردند
[ترجمه ترگمان]چند سال بود که از نظر مذهبی ورزش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I've been watching that show religiously for four years.
[ترجمه گوگل]من چهار سال است که آن برنامه را به صورت مذهبی تماشا می کنم
[ترجمه ترگمان]چهار سال است که این نمایش مذهبی را تماشا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Julia has been sticking religiously to her diet.
[ترجمه بهروز خانزاد] جولیا سفت و محکم به رژیم غذایی خود ادامه داده بود.
|
[ترجمه گوگل]جولیا از نظر مذهبی به رژیم غذایی خود پایبند بوده است
[ترجمه ترگمان]جولیا از لحاظ مذهبی به رژیم غذایی او چسبیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She asked the stewardess for a magazine and religiously read every word until they reached their first destination.
[ترجمه گوگل]او از مهماندار یک مجله خواست و هر کلمه را تا رسیدن به مقصد اول به صورت مذهبی خواند
[ترجمه ترگمان]او از مهماندار درخواست کرد که یک مجله بنویسد و هر کلمه را تا زمانی که به مقصد اولیه شان می رسید، بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a religious manner, devoutly, piously
if you do something religiously, you do it very regularly because you regard it as necessary or as a duty.

پیشنهاد کاربران

شرعاً
نگاه تعصبانه داشتن روی چیزی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : religion / religiosity / religiousness
✅️ صفت ( adjective ) : religious
✅️ قید ( adverb ) : religiously
با خلوص نیت
Religiously they were Zoroastrians, followers of the prophet Zoroaster, a
monotheistic religion worshipping God under the name of Ahura Mazda.
از لحاظ مذهبی آنها زرتشتی بودند، پیروان حضرت زرتشت، یک مذهب توحیدی {که} خدا را به نام اهورا مزدا پرستش می کنند.
به طور کاملا مقیدانه ( یعنی حتما و طبق برنامه انجام میشه اون کار )
شرعا
My father religiously watched the show every Friday night
به صورت منظم ومداوم و از روی جدیت

بپرس