کسی را از کار برکنار کردن ( به علت خطاکاری ) ، برکنار شدن، باری از دوش کسی برداشتن، از کسی دزدی کردن ( معنی کنایه آمیز )
مثال برای معنای اول ( رایج ترین معنا ) :
After the story appeared in the newspaper, the captain was relieved of his command.
مثال برای معنای اول ( رایج ترین معنا ) :
کم کردن یا کاهش دادن ( درد، رنج، یا مسئولیت، ) ، خلاص کردن از ، رهایی دادن یا رهایی یافتن از،