relics

جمله های نمونه

1. relics of a lost civilization
بقایای یک تمدن معدوم

2. the relics left by antiquity
آثاری که باستانیان از خود به جا گذاشته اند

3. snapshots and other relics of her youth
عکس های فوری و دیگر یادگارهای جوانی او

4. a collection of antique relics
مجموعه ای از آثار عتیقه

پیشنهاد کاربران

اشیای متبرک
اطلال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ طَلَل. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) . رجوع به طلل شود. ج ِ طلل ، بمعنی اثر سرای و جای خراب شده. ( از منتهی الارب ) . نشانه های سرای کهنه و ویران. ( از لطائف و کنز و منتخب ) ( غیاث اللغات ) . نشانه های سرا و جاهای خراب شده. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) . آثار باقی مانده از خانه های ویران. جاهای بلند و برجسته از خانه های خراب :
...
[مشاهده متن کامل]

ما همه بر نظم و شعر و قافیه نوحه کنیم
نه بر اطلال و دیار و نه وحوش و نه ظبی.
منوچهری.
ایا رسم و اطلال معشوق وافی
شدی زیر سنگ زمانه سحیقا.
منوچهری.
تا بر آن آثار شعر خویشتن گویند باز
نی بر آثار دیار و رسم و اطلال و دمن.
منوچهری.
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن.
معزی.
ربع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن.
معزی.
شاه دمن و رئیس اطلال
روی عرب از تو عنبرین خال.
نظامی.
شکر طوفان را کنون بگماشتی
واسطه ٔاطلال را برداشتی.
مولوی.
چون عرب با ربع و اطلال ای ایاز
می کشی از عشق گفت خود دراز.
مولوی.
عاقبت سخن به اتفاق قرار گرفت بر بنایی بحدود زنده رود و در آن زمان دیار اصفهان دیههایی بود پراکنده و شهرهای خراب و کنده و اطلال باطل و رسوم مدروس. ( ترجمه محاسن اصفهان ) . || بدنها. ( آنندراج ) . شخص های هر چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) . رجوع به طلل و طلول شود.

اثرات - بقایای

بپرس