relevance

/ˈreləvəns//ˈreləvəns/

معنی: رابطه، ارتباط، ربط
معانی دیگر: relevancy رابطه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality of being relevant.

- These facts have no relevance to the topic of your paper.
[ترجمه سیدمحمدعلی کفائی] این حقایق ربطی/ تناسبی باعنوان مقاله شما ندارد
|
[ترجمه گوگل] این حقایق هیچ ارتباطی با موضوع مقاله شما ندارد
[ترجمه ترگمان] این حقایق ارتباطی با موضوع مقاله شما ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. relevance (or relevancy) n.
ربط،وابستگی،ارتباط

2. research must have relevance to the person's work
پژوهش باید با کار شخص ارتباط داشته باشد.

3. She did not understand the relevance of his remarks.
[ترجمه گوگل]او اهمیت سخنان او را درک نکرد
[ترجمه ترگمان]او ارتباط گفته های او را درک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The theory bears little relevance to practice.
[ترجمه گوگل]این نظریه ارتباط کمی با عمل دارد
[ترجمه ترگمان]این نظریه ارتباط چندانی با عمل ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't see the relevance of your question.
[ترجمه گوگل]من ارتباط سوال شما را نمی بینم
[ترجمه ترگمان]من هیچ ربطی به سوال تو نمی بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Politicians' private lives have no relevance to their public roles.
[ترجمه گوگل]زندگی خصوصی سیاستمداران هیچ ارتباطی با نقش های عمومی آنها ندارد
[ترجمه ترگمان]زندگی خصوصی سیاستمداران هیچ ارتباطی با نقش های عمومی آن ها ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her ideas have lost all relevance to the modern world.
[ترجمه گوگل]ایده های او ارتباط خود را با دنیای مدرن از دست داده است
[ترجمه ترگمان]ایده های او همه ارتباط با دنیای مدرن را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can't see the relevance of his comment to the debate.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم ارتباط نظر او را با بحث ببینم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم ارتباط نظرات او با این بحث را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The book is of particular relevance to student nurses.
[ترجمه گوگل]این کتاب از اهمیت ویژه ای برای پرستاران دانشجو برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این کتاب ارتباط ویژه ای با پرستاران دانشجو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What relevance does that point have to the discussion?
[ترجمه گوگل]این نکته چه ارتباطی با بحث دارد؟
[ترجمه ترگمان]این موضوع چه ارتباطی به بحث دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This implies two criteria of relevance for the selection of stylistic features: a literary criterion and a linguistic criterion.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم دو معیار مربوط به انتخاب ویژگی های سبکی است: یک معیار ادبی و یک معیار زبانی
[ترجمه ترگمان]این به معنی دو معیار ارتباط برای انتخاب ویژگی های سبکی است: یک معیار ادبی و یک معیار زبانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A study of this kind has relevance for attempts to provide new forms of living environments for other client groups.
[ترجمه گوگل]مطالعه ای از این نوع برای تلاش برای ارائه اشکال جدیدی از محیط های زندگی برای سایر گروه های مشتری مرتبط است
[ترجمه ترگمان]مطالعه این نوع ارتباط به تلاش برای ارایه اشکال جدید محیط های زندگی برای سایر گروه های مشتری ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their properly scientific work has no particular relevance to the truth or falsity of most religious claims.
[ترجمه گوگل]کار علمی درست آنها هیچ ارتباط خاصی با صدق یا نادرستی بیشتر ادعاهای مذهبی ندارد
[ترجمه ترگمان]کار علمی به درستی آن ها ارتباط خاصی با حقیقت یا دروغ اکثر ادعاهای مذهبی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the relevance of Northern Ireland to the subversion of democracy in Britain remains mystified.
[ترجمه گوگل]و ارتباط ایرلند شمالی با براندازی دموکراسی در بریتانیا همچنان مبهم است
[ترجمه ترگمان]و ارتباط ایرلند شمالی با براندازی دموکراسی در بریتانیا همچنان گیج می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رابطه (اسم)
connection, linkage, bond, tie, relation, respect, relevance, nexus, dash, relevancy, connexion, liaison, contingence

ارتباط (اسم)
connection, coherence, coherency, correlation, relation, relationship, relevance, communication, correspondence, relevancy, connexion, liaison, correspondency, hookup, intercommunication

ربط (اسم)
connection, junction, juncture, conjunction, correlation, concern, tie, relevance, contiguity, relevancy, connexion, rapport

تخصصی

[حسابداری] مربوط بودن

انگلیسی به انگلیسی

• pertinence, relatedness, state of being connected to the current subject
the relevance that something has to whatever is being talked or written about is the connection between them.

پیشنهاد کاربران

مطرح بودن
مربوط بودن
خورند
مناسبت
نافعیت در پژوهش
ربط. ارتباط
مثال:
When you feel I understand them, then we'll see whether my proposal has any relevance or not. '
وقتی که شما احساس کردید من آنها را فهمیدم، بعد خواهیم دید که آیا پیشنهادهای من هیچ ارتباطی دارد یا نه.
رابطه، ربط، ارتباط
با توجه به بافت جمله در برخی مواقع به معنای اهمیت یا جذابیت یا به طور ضمنی ارزش هم معنا می دهد.
مرتبط با / متناسب
محرمی
معادل های پیشنهادی : مرتبط با / متناسب
دخل به موضوع، مدخلیت
Sort by Relevance
یعنی مرتب کردن با میزان سنخیت ( نزدیکی به عبارت جستجو شده )
مناسب بودن ، مطرح بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : relevance
صفت ( adjective ) : relevant
قید ( adverb ) : relevantly
تطبیق
درخور و مناسب بودن
بایسته گی؛ ربطیت؛ باربط بودن
Relevance of:اهمیتِ. . . .
ربط
ارتباط، مناسبت، سودمندی، سودمندبودن

the quality of directly relating to something that is being discussed or considered.
کیفیت ارتباط مستقیم با چیزی که مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
اهمیت اشتباهه!!اینننن همه ام لایکش کردن!!://
ارتباط
موضوعیت
سنخیت
مناسبت
[رایانه] ( اندازه ) پیوستگی - ( میزان ) ارتباط - ( اندازه ) مرتبط بودن
به روز بودن
اعتبار
اهمیت
مقتضی بودن. اقتضا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس