relaxing

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing one to feel calm, at ease, or restful.
متضاد: agitating, nerve-wracking, strenuous, stressful
مشابه: comforting, soothing

- She'd had a stressful day and was looking forward to stretching out on the couch and listening to some relaxing music.
[ترجمه گوگل] او روز پر استرسی را پشت سر گذاشته بود و مشتاقانه منتظر بود تا روی مبل دراز بکشد و به موسیقی آرامش بخش گوش دهد
[ترجمه ترگمان] او یک روز استرس زا داشت و منتظر بود تا روی مبل دراز بکشد و به برخی موسیقی آرامش بخش گوش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We want a relaxing vacation this year, nothing too adventurous.
[ترجمه گوگل] ما امسال یک تعطیلات آرام می خواهیم، ​​هیچ چیز خیلی ماجراجویانه
[ترجمه ترگمان] امسال می خواهیم یک تعطیلات آرامش بخش داشته باشیم، هیچ چیز ماجراجویی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I'm going to spend the weekend just relaxing.
[ترجمه مریم] فقط قصد دارم آخر هفته رو باآرامش بگذرونم
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم آخر هفته را صرف استراحت کنم
[ترجمه ترگمان]قصد دارم آخر هفته را فقط استراحت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Acupuncture treatment is gentle, painless, and, invariably, most relaxing.
[ترجمه گوگل]درمان طب سوزنی ملایم، بدون درد، و همیشه آرامش بخش است
[ترجمه ترگمان]روش درمانی طب سوزنی ملایم، بدون درد، و همیشه آرامش بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Watching her husband relaxing in the shallow waters she was reminded of a hippopotamus wallowing in mud.
[ترجمه گوگل]وقتی شوهرش را در حال استراحت در آب های کم عمق تماشا می کرد، به یاد اسب آبی افتاد که در گل غوطه ور بود
[ترجمه ترگمان]تماشای شوهرش در آب های کم عمق که به یاد اسب آبی بود افتاد که در گل غوطه می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We spent a week relaxing on the captivating island of Capri.
[ترجمه گوگل]یک هفته را در جزیره جذاب کاپری به استراحت پرداختیم
[ترجمه ترگمان]ما یک هفته را در جزیره فریبنده کاپری به استراحت پرداختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Relaxing in a Jacuzzi concentrates the mind wonderfully.
[ترجمه گوگل]استراحت در جکوزی ذهن را به طرز شگفت انگیزی متمرکز می کند
[ترجمه ترگمان]استراحت در جکوزی ذهن را به طرز شگفت آوری متمرکز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We spent the afternoon relaxing in the beautiful surroundings of my parents' home.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر را در محیط زیبای خانه پدر و مادرم به استراحت پرداختیم
[ترجمه ترگمان]ما بعد از ظهر را در محیط زیبای خانه والدینم گذراندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was so relaxing to be among old friends.
[ترجمه گوگل]بودن در میان دوستان قدیمی بسیار آرامش بخش بود
[ترجمه ترگمان]خیلی آرامش بخش بود که در میان دوستان قدیمی باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tail wind made the ride home very relaxing.
[ترجمه گوگل]باد دمی باعث شد تا سفر به خانه بسیار آرامش بخش باشد
[ترجمه ترگمان]باد دمش را به سمت خانه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I spent a few hours quietly relaxing.
[ترجمه گوگل]چند ساعتی را بی سر و صدا به استراحت گذراندم
[ترجمه ترگمان]چند ساعتی آرامش را به آرامی سپری کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Julie seems to be relaxing a little now.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جولی اکنون کمی آرام شده است
[ترجمه ترگمان]جولی در حال حاضر کمی استراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lie back in a relaxing bubble bath.
[ترجمه گوگل]در یک حمام حباب آرامش بخش دراز بکشید
[ترجمه ترگمان]در یک حمام در حال استراحت استراحت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Travelling by train is more relaxing than driving.
[ترجمه گوگل]سفر با قطار آرامش بخش تر از رانندگی است
[ترجمه ترگمان]سفر با قطار آرام تر از رانندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's not a relaxing film - it's pretty fast and furious.
[ترجمه گوگل]این یک فیلم آرامش بخش نیست - بسیار سریع و خشمگین است
[ترجمه ترگمان]این یک فیلم آرامش بخش نیست - خیلی سریع و خشمگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You don't have to feel bad about relaxing.
[ترجمه گوگل]لازم نیست در مورد آرامش احساس بدی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]لازم نیست احساس بدی نسبت به آرامش داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Try a hot bath with some relaxing bath oil.
[ترجمه گوگل]یک حمام آب گرم با مقداری روغن حمام آرامش بخش امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]یک حمام آب گرم را با کمی روغن حمام آرام امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

۱. آرامش بخش. ارام ۲. ( آب و هوا ) رخوت آور. سست کننده
مثال:
a relaxing dip in the pool
یک اب تنی آرامش بخش در استخر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : relax
✅️ اسم ( noun ) : relaxation / relaxant
✅️ صفت ( adjective ) : relaxed / relaxing
✅️ قید ( adverb ) : _
توقف
خوداری
relaxing:ارامش - ارام - استراحت ( در جمله مونده چه طوری بیاد و ترجمه شه مثلاsaturdays are more relaxing than sundays که تو اینجا معنی ارام بهتره )
آرامش
آرامش بخش
نرم کننده
ریاضی و آمار: باز رامش، واهلش
استراحت
ارامش بخش
ریاضیات : آزادسازی
آرامش دهنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس