relativism

/ˈrelətɪˌvɪzəm//ˈrelətɪvɪzəm/

معنی: نسبیت، نسبیت گرایی
معانی دیگر: (فلسفه) نسبیت گرایی، نسبی گرایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the philosophical theory that all bases of judgment are relative to time, place, or situation.

جمله های نمونه

1. Traditionalists may howl, but in today's world, cultural relativism rules.
[ترجمه گوگل]ممکن است سنت گرایان زوزه بکشند، اما در دنیای امروز، نسبیت گرایی فرهنگی حاکم است
[ترجمه ترگمان]Traditionalists ممکن است زوزه بکشد، اما در دنیای امروز، نسبی گرایی فرهنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Three of these are of major significance: scientism, relativism and religious intolerance.
[ترجمه گوگل]سه مورد از این موارد دارای اهمیت عمده هستند: علم گرایی، نسبیت گرایی و عدم تحمل مذهبی
[ترجمه ترگمان]سه تن از اینها از اهمیت زیادی برخوردارند: scientism، نسبی گرایی و intolerance مذهبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are at least three strong arguments against relativism as a stance which it is important that we help pupils to understand.
[ترجمه گوگل]حداقل سه استدلال قوی علیه نسبی گرایی به عنوان یک موضع وجود دارد که مهم است که ما به دانش آموزان کمک کنیم تا آنها را درک کنند
[ترجمه ترگمان]حداقل سه استدلال قوی در مقابل نسبی گرایی به عنوان یک موضع وجود دارد که به دانش آموزان کمک می کند تا درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Often, therefore, relativism produces, through reaction to it, precisely what it sets out to destroy: increased dogmatism.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نسبی‌گرایی اغلب از طریق واکنش به آن، دقیقاً همان چیزی را تولید می‌کند که می‌خواهد نابود کند: دگماتیسم فزاینده
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نسبی گرایی اغلب از طریق واکنش به آن، دقیقا همان چیزی است که برای انهدام آماده می شود: dogmatism بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The problem of epistemological and cultural relativism, amongst other things, looms large here.
[ترجمه گوگل]مشکل نسبی‌گرایی معرفت‌شناختی و فرهنگی، در میان چیزهای دیگر، در اینجا خودنمایی می‌کند
[ترجمه ترگمان]در اینجا نسبی گرایی فرهنگی و فرهنگی، در میان چیزهای دیگر، بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Child was of course accepting a degree of relativism which was usually an anathema to philosophers.
[ترجمه گوگل]کودک البته درجه ای از نسبی گرایی را می پذیرفت که معمولاً برای فیلسوفان یک تنفر بود
[ترجمه ترگمان]کودک دوره relativism را می پذیرفت که معمولا an از فلاسفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Relativism is not an attractive proposition to anyone, least of all philosophers, because everything becomes so uncertain and transitory.
[ترجمه گوگل]نسبی گرایی برای هیچ کس، حداقل برای فیلسوفان، گزاره جذابی نیست، زیرا همه چیز بسیار نامطمئن و گذرا می شود
[ترجمه ترگمان]relativism برای هر کسی، دست کم از همه فلاسفه، یک پیشنهاد جالب نیست، زیرا همه چیز بسیار ناپایدار و ناپایدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sadly, with a philosophy of relativism and a philosophy of pluralism science of logic doesn't matter.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، با فلسفه نسبی گرایی و فلسفه کثرت گرایی، علم منطق اهمیتی ندارد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه با فلسفه of و فلسفه کثرت گرایی، علم منطق، اهمیتی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many serious thinkers reject relativism because of this implication.
[ترجمه گوگل]بسیاری از متفکران جدی نسبی گرایی را به دلیل این مفهوم رد می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اندیشمندان جدی relativism را به خاطر این مفهوم رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Benedict disagrees with relativism and - according to Bishop - sees it as the major battleground of the day.
[ترجمه گوگل]بندیکت با نسبی گرایی مخالف است و - به گفته بیشاپ - آن را میدان اصلی نبرد روز می داند
[ترجمه ترگمان]بندیکتوس با تفکر نسبی گرایی موافق نیست و - به گفته اسقف، آن را میدان اصلی میدان دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Moral relativism advocates unlimited access to all information and denies any principles of right and wrong.
[ترجمه گوگل]نسبیت گرایی اخلاقی از دسترسی نامحدود به همه اطلاعات حمایت می کند و هر گونه اصول درست و غلط را انکار می کند
[ترجمه ترگمان]نسبی گرایی اخلاقی طرفدار دسترسی نامحدود به همه اطلاعات است و هر گونه اصول صحیح و غلط را رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Section 5 : Debating Universalism versus Cultural Relativism : How Is the Notion of Culture Discussed?
[ترجمه گوگل]بخش 5: بحث جهانی گرایی در مقابل نسبی گرایی فرهنگی: مفهوم فرهنگ چگونه مورد بحث قرار می گیرد؟
[ترجمه ترگمان]بخش ۵: Debating Universalism در مقابل فرهنگ Cultural: چگونه فرهنگ فرهنگ مورد بحث قرار می گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With its replacing absolutism by relativism, non - philosophy cuts off necessary link of philosophy development chain.
[ترجمه گوگل]با جایگزینی مطلق گرایی با نسبی گرایی، غیرفلسفه حلقه ضروری زنجیره رشد فلسفه را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]با جایگزین کردن قدرت مطلقه به وسیله نسبی گرایی، غیر فلسفه ارتباط لازم برای زنجیره توسعه فلسفه را قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In some ways this sort of relativism strikes a progressive and reasonable note.
[ترجمه گوگل]از برخی جهات، این نوع نسبی گرایی، نکته ای مترقی و معقول را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]از برخی جهات، این نوع نسبی گرایی به یک یادداشت پیشرو و منطقی می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. PB : What is your take on cultural relativism?
[ترجمه گوگل]PB: برداشت شما از نسبیت فرهنگی چیست؟
[ترجمه ترگمان]PB: تفکر شما درباره نسبی گرایی فرهنگی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نسبیت (اسم)
ratio, relativity, relativism

نسبیت گرایی (اسم)
relativism

انگلیسی به انگلیسی

• belief that judgment and knowledge are dependent upon the particular individual and his environment

پیشنهاد کاربران

نسبی گرایی = هیچ حکم مطلقی در جهان وجود ندارد که به تواند در یک زمان بر همه چیز صدق کند .
نسبی‎گرایی و نسبیت، یعنی �حقیقت، مطلق نیست، بلکه نسبت به زمان، مکان، جامعه، فرهنگ، تاریخ، روش و نقطه نظر و حتی اشخاص متفاوت است. �
relativism ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: نسبی گرایی
تعریف: باوری که بر پایۀ آن ارزش ها و باورها به مؤلفه ها و معیارهای مطلق و جهان شمول بستگی ندارد

بپرس