relative price

جمله های نمونه

1. Many businessmen think that a world where relative prices never varied would be nirvana.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بازرگانان فکر می کنند جهانی که در آن قیمت های نسبی هرگز تغییر نمی کند، نیروانا خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تجار فکر می کنند که جهانی که در آن قیمت نسبی هرگز تغییر نکرده است نیروانا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The relatively larger supply of manufactures makes their relative price lower in the larger country.
[ترجمه گوگل]عرضه نسبتاً بزرگتر تولیدکنندگان باعث می شود قیمت نسبی آنها در کشور بزرگتر کمتر شود
[ترجمه ترگمان]منبع نسبتا بزرگ تر تولید کننده، قیمت نسبی خود را در کشور بزرگ تر کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Changes in relative prices support this conclusion.
[ترجمه گوگل]تغییرات در قیمت های نسبی این نتیجه را تایید می کند
[ترجمه ترگمان]تغییرات در قیمت نسبی این نتیجه گیری را تایید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The change in relative prices causes consumption patterns to alter.
[ترجمه گوگل]تغییر در قیمت های نسبی باعث تغییر الگوی مصرف می شود
[ترجمه ترگمان]تغییر در قیمت های نسبی باعث تغییر الگوهای مصرف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So it is the relative price rather than the absolute price that is more important.
[ترجمه گوگل]بنابراین این قیمت نسبی است تا قیمت مطلق که مهمتر است
[ترجمه ترگمان]بنابراین قیمت نسبی بیشتر از قیمت مطلق است که اهمیت بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The relative price effects of greater foreign production have decreased wages of low - wage US workers.
[ترجمه گوگل]اثرات قیمت نسبی تولید خارجی بیشتر، دستمزد کارگران کم دستمزد آمریکایی را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]هزینه نسبی تولید خارجی بیشتر، دستمزدها و دست مزد کارگران کم درآمد را کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Meanwhile, the relative price of corn (maize) to rice, which is much more favoured, has jumped by half.
[ترجمه گوگل]در همین حال، قیمت نسبی ذرت (ذرت) به برنج که بسیار مورد پسندتر است، به نصف جهش کرده است
[ترجمه ترگمان]در همین حال، قیمت نسبی ذرت (ذرت)به برنج که بسیار مورد توجه است، به نصف کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fuselage design also a good comparison, the relative price of Samsung is licensed for cheap.
[ترجمه گوگل]طراحی بدنه نیز مقایسه خوبی است، قیمت نسبی سامسونگ ارزان است
[ترجمه ترگمان]طراحی بدنه بدنه همچنین یک مقایسه خوب است، قیمت نسبی سامسونگ دارای مجوز ارزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The relative price effect is a fallacy, or at least, too simplistic.
[ترجمه گوگل]اثر قیمت نسبی یک اشتباه یا حداقل بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]اثر نسبی قیمت یک مغالطه و یا حداقل ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus, the relative price stability in New York might well result from the city's employment recovery, in which it added 4 500 private sector positions in 20
[ترجمه گوگل]بنابراین، ثبات نسبی قیمت در نیویورک ممکن است ناشی از بهبود اشتغال این شهر باشد، که در آن 4500 موقعیت بخش خصوصی در 20 مورد اضافه شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ثبات قیمت نسبی در نیویورک ممکن است نتیجه بهبود شغلی شهر باشد که در آن ۴ موقعیت بخش خصوصی در ۲۰ بخش خصوصی اضافه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Industrial users shift to coconut oil when the relative price difference inside coconut oil and other oils come down.
[ترجمه گوگل]زمانی که اختلاف قیمت نسبی در روغن نارگیل و سایر روغن ها کاهش یابد، کاربران صنعتی به روغن نارگیل روی می آورند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان صنعتی به روغن نارگیل تغییر می کنند که تفاوت قیمت نسبی درون روغن نارگیل و دیگر روغن ها کاهش پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then the problem was that the price relative price of those two was not really fixed by the government.
[ترجمه گوگل]سپس مشکل این بود که قیمت نسبی قیمت آن دو واقعاً توسط دولت تعیین نشده بود
[ترجمه ترگمان]پس مشکل این بود که قیمت نسبی آن دو واقعا توسط دولت ثابت نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That trade is still going today, and Lowe's relative price has finally begun moving closer to Home Depot.
[ترجمه گوگل]این معامله امروز هم ادامه دارد و قیمت نسبی Lowe در نهایت شروع به نزدیک شدن به Home Depot کرده است
[ترجمه ترگمان]این تجارت هنوز هم امروز ادامه دارد، و قیمت نسبی لاو در نهایت شروع به نزدیک تر شدن به Home Depot کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nonetheless, because of strong domestic demand and relative price changes, the relative importance of external trade has declined.
[ترجمه گوگل]با این وجود، به دلیل تقاضای داخلی قوی و تغییرات نسبی قیمت، اهمیت نسبی تجارت خارجی کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، به دلیل تقاضای شدید داخلی و تغییرات قیمت نسبی، اهمیت نسبی تجارت خارجی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] قیمت نسبی

انگلیسی به انگلیسی

• price of an item in comparison to the price of a similar item (economics)

پیشنهاد کاربران

بپرس