rejoin

/riˌdʒɔɪn//rɪˈdʒoɪn/

معنی: پاسخ دقاعی، دوباره پیوستن به، در پاسخ گفتن، پاسخ دفاعی دادن
معانی دیگر: (دوباره) ملحق شدن به، پیوستن، عضو شدن، (رجوع شود به: join بعلاوه ی re-)، (دوباره) همبسته کردن، متصل کردن، پاسخ دادن، پاس  دفاعی دادن، در پاس  گفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rejoins, rejoining, rejoined
(1) تعریف: to join again, as with another person, group, or organization.

- I rejoined the environmental group.
[ترجمه گوگل] دوباره به گروه محیط زیست پیوستم
[ترجمه ترگمان] به گروه محیط زیستی ملحق شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to be reattached or reunited.

- Rejoin the two ends before you start sewing.
[ترجمه گوگل] قبل از شروع دوخت دو سر را دوباره به هم وصل کنید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه کار خیاطی رو شروع کنی به دو قسمت ملحق شو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be joined again; reunite.

- You and I will rejoin next week.
[ترجمه گوگل] من و شما هفته آینده دوباره به هم خواهیم پیوست
[ترجمه ترگمان] من و تو هفته دیگه به همدیگه ملحق میشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rejoins, rejoining, rejoined
• : تعریف: to say in reply or response.
مشابه: retort
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to reply or respond.
مشابه: answer, retort, return

(2) تعریف: to respond to the reply of a plaintiff in a lawsuit.

جمله های نمونه

1. They hastened to Kobe to rejoin the ship.
[ترجمه گوگل]آنها به سرعت به کوبه رفتند تا دوباره به کشتی بپیوندند
[ترجمه ترگمان]با شتاب به Kobe رفتند تا به کشتی ملحق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At Dorset Wharf go left to rejoin the river.
[ترجمه گوگل]در اسکله دورست به سمت چپ بروید تا دوباره به رودخانه بپیوندید
[ترجمه ترگمان]At اسکله Dorset رفت تا به رودخانه ملحق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then billionaire Ross Perot hinted he may rejoin the presidential race as an independent.
[ترجمه گوگل]سپس راس پرو، میلیاردر، اشاره کرد که ممکن است دوباره به عنوان یک فرد مستقل به رقابت های ریاست جمهوری بپیوندد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، راس پروت گفت که ممکن است به عنوان یک فرد مستقل به رقابت ریاست جمهوری بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were visibly anxious to rejoin the main body of men back on the Bowery.
[ترجمه گوگل]آنها آشکارا مشتاق پیوستن به بدنه اصلی مردان بودند که در Bowery بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها آشکارا مایل بودند به گروه اصلی مردان که در the بودند، ملحق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hand gunners hopefully rally to rejoin the fray or continue to shoot at approaching enemy.
[ترجمه گوگل]توپچی های دستی امیدوارند برای پیوستن مجدد به نبرد جمع شوند یا به تیراندازی به سمت دشمن در حال نزدیک شدن ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]The دستی امیدوار بودند که به نبرد بازگردند یا با نزدیک شدن به دشمن به تیراندازی ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I promised to rejoin Jane in an hour.
[ترجمه گوگل]قول دادم تا یک ساعت دیگر به جین بپیوندم
[ترجمه ترگمان]قول دادم تا یک ساعت دیگر به جین ملحق شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The council voted narrowly last month to rejoin the devolved government.
[ترجمه گوگل]این شورا ماه گذشته با رأی محدودی به پیوستن مجدد به دولت واگذار شده رأی داد
[ترجمه ترگمان]این شورا به فاصله کمی ماه پیش رای داد تا مجددا به دولت واگذار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the way back again to rejoin his mate he inadvertently walked over some gravel, and the noise alerted the guards.
[ترجمه گوگل]در راه بازگشت دوباره برای پیوستن به همسرش، ناخواسته از روی مقداری شن عبور کرد و سروصدا نگهبانان را آگاه کرد
[ترجمه ترگمان]در راه برگشت به نایب خود، سهوا روی مقداری شن قدم گذاشت و سر و صدا نگهبانان را هوشیار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Very occasionally, the tubes rejoin and fertility returns.
[ترجمه گوگل]خیلی اوقات، لوله ها دوباره به هم می پیوندند و باروری باز می گردد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، لوله ها به بازگشت باروری و باروری بازمی گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Schroeder will rejoin the company as president and CEO.
[ترجمه گوگل]شرودر به عنوان رئیس و مدیرعامل مجدداً به شرکت ملحق خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شرودر به عنوان رئیس و مدیر عامل به این شرکت خواهد پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It would rejoin the River Thames some distance downstream from Eton and Windsor.
[ترجمه گوگل]در فاصله ای پایین دست از ایتون و ویندزور دوباره به رودخانه تیمز می پیوندد
[ترجمه ترگمان]به رودخانه تیمز، مقداری دورتر از Eton و ویندزور باز می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To cut a long story short, they did rejoin us at lunch-time, De Gaulle no longer looking shit-scared so much as downright shifty.
[ترجمه گوگل]برای کوتاه کردن یک داستان طولانی، آنها دوباره در زمان ناهار به ما ملحق شدند، دوگل دیگر آنقدر ترسیده به نظر نمی رسید که کاملاً تنبل است
[ترجمه ترگمان]برای قطع کردن یک داستان طولانی، آن ها به موقع ناهار به ما ملحق شدند، دو گل دیگر به اندازه shifty به نظر نمی رسید - خیلی ترسیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You will rejoin the main leisure route by turning right at the next main T-junction.
[ترجمه گوگل]با گردش به سمت راست در تقاطع T اصلی بعدی، دوباره به مسیر اصلی اوقات فراغت می‌پیوندید
[ترجمه ترگمان]شما با تبدیل درست به نقطه اتصال اصلی بعدی، به مسیر اصلی اوقات فراغت خود باز خواهید گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There he would rejoin the regiment that he had left on being posted to Britain.
[ترجمه گوگل]در آنجا او دوباره به هنگی که پس از اعزام به بریتانیا ترک کرده بود می‌پیوندد
[ترجمه ترگمان]در آنجا به هنگ ملحق می شد که او را به بریتانیا فرستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاسخ دقاعی (اسم)
rejoin

دوباره پیوستن به (فعل)
rejoin

در پاسخ گفتن (فعل)
rejoin

پاسخ دفاعی دادن (فعل)
rejoin

انگلیسی به انگلیسی

• join again; reunite; be joined again, be reunited; answer, respond, reply
if you rejoin someone, you go back to them after having left them for a short time.
if you rejoin a group or club, you become a member of it again after not being a member for a period of time.
if you rejoin, you make a quick reply to something that someone has said, usually in a witty or critical manner; a formal use.

پیشنهاد کاربران

بپرس