rejoicing

/rɪˌdʒɔɪsɪŋ//rɪˈdʒoɪsɪŋ/

معنی: شادی، خوشی، وجد
معانی دیگر: شادمانی، شادیانه، سرور، شعف

جمله های نمونه

1. the mice beat the drum in rejoicing
موشکان طبل شادیانه زدند

2. Rejoicing in hope, patient in tribulation.
[ترجمه سوسن عابدی] شادی در امید، صبر در مصیبت
|
[ترجمه گوگل]شادمان در امید، صبور در مصیبت
[ترجمه ترگمان]با امید، بیمار و محنت آلود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Garbo plays the Queen, rejoicing in the love she has found with Antonio.
[ترجمه گوگل]گاربو نقش ملکه را بازی می‌کند و از عشقی که با آنتونیو پیدا کرده خوشحال است
[ترجمه ترگمان]Garbo با ملکه بازی می کند و از عشقی که با آنتونیو یافته بود لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The announcement was met with general rejoicing.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه با شادی عمومی مواجه شد
[ترجمه ترگمان]در این موقع بود که ژنرال با شادی و شادی ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bridge was completed in 1811 amidst much rejoicing.
[ترجمه گوگل]این پل در سال 1811 در میان شادی بسیار تکمیل شد
[ترجمه ترگمان]پل در سال ۱۸۱۱ غرق در شادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was general rejoicing at the news.
[ترجمه گوگل]کلی شادی از این خبر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]ژنرال از شنیدن خبر خوشحال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The motor industry is rejoicing at the cut in car tax.
[ترجمه گوگل]صنعت خودرو از کاهش مالیات خودرو خوشحال است
[ترجمه ترگمان]صنعت موتور از کاهش مالیات اتومبیل لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had a personal cause for rejoicing.
[ترجمه گوگل]او یک دلیل شخصی برای شادی داشت
[ترجمه ترگمان]او برای شاد بودن دلیل خاصی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was much rejoicing at/over the good news.
[ترجمه گوگل]خوشحالی زیادی در/به خاطر خبر خوب وجود داشت
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبر خوب، شاد و خوشحال به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There were scenes of rejoicing after the election.
[ترجمه گوگل]صحنه های شادی بعد از انتخابات بود
[ترجمه ترگمان]صحنه هایی از شادی بعد از انتخابات وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It should have been an occasion for rejoicing, but she could not feel any real joy.
[ترجمه گوگل]این باید فرصتی برای شادی می بود، اما او نمی توانست هیچ شادی واقعی را احساس کند
[ترجمه ترگمان]باید شادی می کرد، اما نمی توانست شادی واقعی را احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was great rejoicing at the victory.
[ترجمه گوگل]شادی زیادی از پیروزی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]پیروزی بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It should have been an occasion for rejoicing.
[ترجمه گوگل]باید فرصتی برای شادی بود
[ترجمه ترگمان]این باید فرصتی بود که شاد و شاد به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There were scenes of rejoicing at the news.
[ترجمه گوگل]صحنه های شادی از این خبر بود
[ترجمه ترگمان]صحنه های شادی در اخبار دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شادی (اسم)
airiness, happiness, rejoicing, jubilation, gaiety, glee, mirth, caper, curvet, exultation, gala, pleasance, joyance

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

وجد (اسم)
ploy, ecstasy, rejoicing, curvet

انگلیسی به انگلیسی

• rejoicing is behaviour in which a lot of people show great delight about something, usually in a noisy way; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rejoice
✅️ اسم ( noun ) : rejoicing
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس