reinvigorate یعنی:
دوباره نیرو بخشیدن، جان تازه دادن، revitalise کردن چیزی که ضعیف، خسته یا راکد شده است.
همنشینی ها ( collocations ) رایج:
reinvigorate the economy جان تازه دادن به اقتصاد
... [مشاهده متن کامل]
reinvigorate growth احیای رشد
reinvigorate a relationship تازه کردن یک رابطه
reinvigorate interest زنده کردن دوبارهٔ علاقه
reinvigorate a campaign جان بخشی دوباره به یک کارزار
reinvigorate morale تقویت روحیه
reinvigorate the market تحرک دوباره به بازار دادن
reinvigorate public trust احیای اعتماد عمومی
جمله های پرکاربرد:
1️⃣ The reforms aim to reinvigorate the economy. 🔹 این اصلاحات با هدف جان بخشی دوباره به اقتصاد انجام می شود.
2️⃣ The new coach reinvigorated the team. 🔹 مربی جدید به تیم انرژی تازه ای داد.
3️⃣ Travel helped reinvigorate her creativity. 🔹 سفر خلاقیت او را دوباره زنده کرد.
4️⃣ They are trying to reinvigorate public interest in the project. 🔹 آن ها تلاش می کنند علاقهٔ عمومی به پروژه را دوباره احیا کنند.
5️⃣ Fresh ideas can reinvigorate a stagnant business. 🔹 ایده های تازه می توانند به یک کسب وکار راکد جان بدهند.
6️⃣ The speech reinvigorated party members. 🔹 سخنرانی، اعضای حزب را سرزنده کرد.
7️⃣ Investment is needed to reinvigorate the housing market. 🔹 برای جان بخشی دوباره به بازار مسکن، سرمایه گذاری لازم است.
نکتهٔ کاربردی:
reinvigorate واژه ای نسبتاً رسمی و نوشتاری است و معمولاً برای اقتصاد، سیاست، کسب وکار، روابط و روحیه به کار می رود، نه کارهای روزمرهٔ ساده.
Chatgpt
دوباره نیرو بخشیدن، جان تازه دادن، revitalise کردن چیزی که ضعیف، خسته یا راکد شده است.
همنشینی ها ( collocations ) رایج:
reinvigorate the economy جان تازه دادن به اقتصاد
... [مشاهده متن کامل]
reinvigorate growth احیای رشد
reinvigorate a relationship تازه کردن یک رابطه
reinvigorate interest زنده کردن دوبارهٔ علاقه
reinvigorate a campaign جان بخشی دوباره به یک کارزار
reinvigorate morale تقویت روحیه
reinvigorate the market تحرک دوباره به بازار دادن
reinvigorate public trust احیای اعتماد عمومی
جمله های پرکاربرد:
1️⃣ The reforms aim to reinvigorate the economy. 🔹 این اصلاحات با هدف جان بخشی دوباره به اقتصاد انجام می شود.
2️⃣ The new coach reinvigorated the team. 🔹 مربی جدید به تیم انرژی تازه ای داد.
3️⃣ Travel helped reinvigorate her creativity. 🔹 سفر خلاقیت او را دوباره زنده کرد.
4️⃣ They are trying to reinvigorate public interest in the project. 🔹 آن ها تلاش می کنند علاقهٔ عمومی به پروژه را دوباره احیا کنند.
5️⃣ Fresh ideas can reinvigorate a stagnant business. 🔹 ایده های تازه می توانند به یک کسب وکار راکد جان بدهند.
6️⃣ The speech reinvigorated party members. 🔹 سخنرانی، اعضای حزب را سرزنده کرد.
7️⃣ Investment is needed to reinvigorate the housing market. 🔹 برای جان بخشی دوباره به بازار مسکن، سرمایه گذاری لازم است.
نکتهٔ کاربردی:
reinvigorate واژه ای نسبتاً رسمی و نوشتاری است و معمولاً برای اقتصاد، سیاست، کسب وکار، روابط و روحیه به کار می رود، نه کارهای روزمرهٔ ساده.
تجدید قوا کرده است
همگرا کرده است