🔸 معادل فارسی:
- کاری بیهوده و تکراری انجام دادن
- وقت تلف کردن برای چیزی که از قبل وجود دارد
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – انتقادی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
به معنای تلاش برای ساختن یا ابداع چیزی که قبلاً وجود دارد و نیازی به دوباره کاری نیست.
مثال: Don’t reinvent the wheel; use the existing software.
کاری بیهوده و تکراری انجام نداده؛ از نرم افزار موجود استفاده کن.
2. ** ( مدیریتی/فنی – استعاری ) :**
اشاره به اتلاف منابع و انرژی برای بازتولید چیزی که راه حل آماده و کارآمدش وجود دارد.
مثال: Reinventing the wheel wastes time in business projects.
کاری بیهوده و تکراری انجام دادن در پروژه های تجاری وقت تلف کردنه.
3. ** ( ادبی/انتقادی – طنز ) :**
گاهی برای نقد کسانی که به جای استفاده از تجربه ی دیگران، همه چیز را از صفر شروع می کنند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
duplicate effort – waste time – unnecessary repetition – redo what’s already done
- کاری بیهوده و تکراری انجام دادن
- وقت تلف کردن برای چیزی که از قبل وجود دارد
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – انتقادی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
به معنای تلاش برای ساختن یا ابداع چیزی که قبلاً وجود دارد و نیازی به دوباره کاری نیست.
مثال: Don’t reinvent the wheel; use the existing software.
کاری بیهوده و تکراری انجام نداده؛ از نرم افزار موجود استفاده کن.
2. ** ( مدیریتی/فنی – استعاری ) :**
اشاره به اتلاف منابع و انرژی برای بازتولید چیزی که راه حل آماده و کارآمدش وجود دارد.
مثال: Reinventing the wheel wastes time in business projects.
کاری بیهوده و تکراری انجام دادن در پروژه های تجاری وقت تلف کردنه.
3. ** ( ادبی/انتقادی – طنز ) :**
گاهی برای نقد کسانی که به جای استفاده از تجربه ی دیگران، همه چیز را از صفر شروع می کنند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
چرخ را دوباره اختراع کردن
دوباره از صفر شروع کردن. کاری که قبلا انجام شده رو دوباره انجام دادن
آب در هاون کوبیدن/کوفتن
دوباره کاری
هدر دادن وقت برای ساختن چیزی که قبلا توسط دیگری ساخته شده.