reintegration

/riˈɪntəˌɡreʃən//riˈɪntəˌɡreʃən/

معنی: استقرار مجدد
معانی دیگر: استقرار مجدد

جمله های نمونه

1. Cervical reintegration is a faster method whereby pressure is exerted on muscles in tension, thus causing them to relax.
[ترجمه گوگل]ادغام مجدد دهانه رحم روش سریع تری است که به موجب آن فشار بر عضلات در حال تنش وارد می شود و در نتیجه باعث شل شدن آنها می شود
[ترجمه ترگمان]ادغام مجدد گردن مانند روشی سریع تر است که در آن فشار بر روی ماهیچه ها در تنش اعمال می شود در نتیجه باعث می شود که آن ها آرام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cervical reintegration relieved muscle tension, principally in the neck and back regions, but also locally around specific joints as indicated.
[ترجمه گوگل]ادغام مجدد دهانه رحم، تنش عضلانی را عمدتاً در ناحیه گردن و پشت، و همچنین به صورت موضعی در اطراف مفاصل خاص، همانطور که نشان داده شد، کاهش داد
[ترجمه ترگمان]Cervical گردن بندی به طور منظم تنش ماهیچه را کاهش می دهد، عمدتا در گردن و مناطق عقب، اما همچنین در اطراف مفاصل خاص که نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is really reintegration to be technically accurate.
[ترجمه گوگل]از نظر فنی دقیق بودن واقعاً یکپارچه سازی مجدد است
[ترجمه ترگمان]این واقعا استقرار مجدد است که از لحاظ فنی دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To ensure costing calculation, variance reintegration and stock revaluation complying with SG policies and procedures.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از محاسبه هزینه، ادغام مجدد واریانس و تجدید ارزیابی سهام مطابق با سیاست ها و رویه های SG
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از محاسبه هزینه، تلفیق مجدد واریانس و revaluation سهام منطبق با سیاست ها و رونده ای SG می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a lot in that process of reintegration.
[ترجمه گوگل]در این فرآیند ادغام مجدد چیزهای زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این روند ادغام مجدد بسیار زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A demobilisation and reintegration programme stopped at the end of last year as the money ran out and the agency involved was accused of corruption.
[ترجمه گوگل]در پایان سال گذشته با تمام شدن پول و متهم شدن آژانس درگیر به فساد، یک برنامه غیر نظامی و ادغام مجدد متوقف شد
[ترجمه ترگمان]یک برنامه مرخص شده و استقرار مجدد در پایان سال گذشته متوقف شد زیرا این پول در جریان بود و آژانس مذکور به فساد متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was hard to assess the reintegration programme.
[ترجمه گوگل]ارزیابی برنامه ادغام مجدد دشوار بود
[ترجمه ترگمان]ارزیابی برنامه ادغام مجدد دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The political changes of decolonization and national reintegration with China pose new challenges to the development of political education.
[ترجمه گوگل]تغییرات سیاسی استعمار زدایی و ادغام مجدد ملی با چین چالش های جدیدی را برای توسعه آموزش سیاسی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]تغییرات سیاسی of و انسجام مجدد ملی با چین چالش های جدیدی برای توسعه آموزش سیاسی به وجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Local Taleban are to be targeted with reintegration programmes, not bullets.
[ترجمه گوگل]طالبان محلی باید با برنامه های ادغام مجدد هدف قرار گیرند، نه گلوله
[ترجمه ترگمان]مدارس محلی باید با برنامه های استقرار مجدد، نه گلوله، هدف قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reintegration of Iraq into the Education for All Monitoring Network will also be a priority.
[ترجمه گوگل]ادغام مجدد عراق در شبکه نظارتی آموزش برای همه نیز یک اولویت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]استقرار مجدد عراق در بخش آموزش برای همه شبکه نظارت، یک اولویت محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Return to Nature, reintegration boondocks became majority of the inevitable choice.
[ترجمه گوگل]بازگشت به طبیعت، ادغام مجدد به اکثریت انتخاب اجتناب ناپذیر تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]بازگشت به طبیعت، استقرار مجدد مجدد به اکثریت اجتناب ناپذیر تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Specifically the reintegration of our psychic awareness.
[ترجمه گوگل]به ویژه ادغام مجدد آگاهی روانی ما
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، ادغام مجدد آگاهی ذهنی ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But he said reintegration will not be easy and poses some tough questions.
[ترجمه گوگل]اما او گفت که ادغام مجدد آسان نخواهد بود و سوالات سختی را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]اما او گفت که استقرار مجدد آن ها آسان نخواهد بود و برخی سوالات دشوار را مطرح خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It also addressed the issue of the return and reintegration of refugees and displaced people.
[ترجمه گوگل]همچنین به موضوع بازگشت و ادغام مجدد پناهندگان و آوارگان پرداخت
[ترجمه ترگمان]این لایحه همچنین مساله بازگشت و استقرار مجدد پناهندگان و آوارگان را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استقرار مجدد (اسم)
restoration, revival, reintegration

پیشنهاد کاربران

[حقوق]
بازگشت به اجتماع
اگر درباره اسناد بکار می رود منظور اینست که باید کل آن را باهم درنظر گرفت
یکپارچه سازی مجدد
ادغام

بپرس