reinstate

/ˌriˌɪnˈsteɪt//ˌriːɪnˈsteɪt/

معنی: تثبیت کردن، دوباره بر قرار کردن، دوباره گماشتن، از نو به مقام اولیه خود رساندن
معانی دیگر: به مقام (یا شغل یا شهرت) سابق برگرداندن (رجوع شود به: instate بعلاوه ی re-)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reinstates, reinstating, reinstated
مشتقات: reinstatement (n.)
• : تعریف: to put back into a former position, condition, or state of effectiveness; reestablish or reinstitute.
متضاد: displace
مشابه: rehabilitate, restore, retrieve, return, revive

- After the investigation turned up no evidence of wrongdoing, she was reinstated as leader of the party.
[ترجمه گوگل] پس از اینکه در تحقیقات هیچ مدرکی دال بر تخلف پیدا نکرد، او به عنوان رهبر حزب اعاده شد
[ترجمه ترگمان] پس از اینکه تحقیقات هیچ مدرکی دال بر خطاکاری پیدا نکرد، او دوباره به عنوان رهبر حزب منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There have been repeated calls to reinstate the death penalty.
[ترجمه گوگل]درخواست های مکرر برای بازگرداندن مجازات اعدام شده است
[ترجمه ترگمان]درخواست های مکرر برای بازگرداندن مجازات اعدام صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The governor is said to have agreed to reinstate five senior workers who were dismissed.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که فرماندار با بازگرداندن پنج کارگر ارشد که اخراج شده بودند موافقت کرده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که فرماندار با بازگرداندن پنج کارگر ارشد که اخراج شده اند موافقت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Threats to reinstate the tax elicited jeer from the Opposition.
[ترجمه گوگل]تهدید برای بازگرداندن مالیات، طعنه مخالفان را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]تهدید برای بازگرداندن مالیات ناشی از مخالفت با مخالفان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I came to reinstate two young girls who were dismissed unfairly from my household.
[ترجمه گوگل]من آمدم تا دو دختر جوان را که ناعادلانه از خانواده ام اخراج کرده بودند بازگردانم
[ترجمه ترگمان]من به این نتیجه رسیدم که دو دختر جوان را به ناحق از خانه من اخراج کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yes, they have decided to reinstate you, over my violent objections, I might add.
[ترجمه گوگل]بله، ممکن است اضافه کنم، آنها تصمیم گرفته اند که شما را به خدمت بازگردانند، به دلیل مخالفت های خشونت آمیز من
[ترجمه ترگمان]بله، آن ها تصمیم گرفتند که تو را دوباره به خاطر اعتراضات خشن من دوباره برقرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Proponents are now trying to reinstate the fees.
[ترجمه گوگل]اکنون موافقان در تلاش هستند تا هزینه ها را بازگردانند
[ترجمه ترگمان]این افراد در حال حاضر می کوشند تا هزینه را دوباره باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The union is fighting to reinstate 23 sacked journalists.
[ترجمه گوگل]این اتحادیه برای بازگرداندن 23 روزنامه نگار اخراج شده به کار می جنگد
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه برای بازگرداندن ۲۳ روزنامه نگار اخراج شده مبارزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The engineering employers may be willing to reinstate the contract as a prelude to revising it.
[ترجمه گوگل]کارفرمایان مهندسی ممکن است مایل به بازگرداندن قرارداد به عنوان مقدمه ای برای تجدید نظر در آن باشند
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان مهندسی ممکن است مایل به بازگرداندن قرارداد به عنوان مقدمه ای برای بازبینی آن باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was eventually forced to reinstate them.
[ترجمه گوگل]در نهایت مجبور شد آنها را بازگرداند
[ترجمه ترگمان]بالاخره مجبور شد آن ها را دوباره به کار اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To reinstate GRUB as the system boot loader it needs to be reinstalled into the MBR.
[ترجمه گوگل]برای بازگرداندن GRUB به عنوان بوت لودر سیستم، باید دوباره در MBR نصب شود
[ترجمه ترگمان]برای بازگرداندن GRUB به عنوان بارکننده راه انداز سیستم، باید به the تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We urge the relevant Congolese authorities to reinstate RFI's frequencies immediately.
[ترجمه گوگل]ما از مقامات مربوطه کنگو می خواهیم فورا فرکانس های RFI را بازگردانند
[ترجمه ترگمان]ما از مقامات مربوطه کنگویی برای بازگرداندن فوری فرکانس ها نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is there any plans to reinstate the character deletion?
[ترجمه گوگل]آیا برنامه ای برای بازگرداندن حذف شخصیت وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا برنامه ای برای از سرگیری حذف شخصیت وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His supporters failed in their attempt to reinstate the President in the White House.
[ترجمه گوگل]حامیان او در تلاش خود برای بازگرداندن رئیس جمهور به کاخ سفید شکست خوردند
[ترجمه ترگمان]طرفداران وی در تلاش خود برای بازگرداندن رئیس جمهور در کاخ سفید ناموفق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These leaders argued the SEC should reinstate the uptick rule to make this behavior more difficult.
[ترجمه گوگل]این رهبران استدلال کردند که SEC باید قاعده uptick را دوباره برقرار کند تا این رفتار دشوارتر شود
[ترجمه ترگمان]این رهبران ادعا کردند که کمیسیون بورس اوراق بهادار باید قانون جدید را دوباره به کار بیاندازد تا این رفتار را مشکل تر سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Install rebuilding kits according to procedures and reinstate equipment into production environment.
[ترجمه گوگل]کیت های بازسازی را طبق رویه ها نصب کنید و تجهیزات را در محیط تولید بازگردانید
[ترجمه ترگمان]بسته به رویه ها و بازگرداندن تجهیزات به محیط تولید، کیت های بازسازی را نصب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تثبیت کردن (فعل)
avouch, stabilize, reinstate, confirm, fixate

دوباره برقرار کردن (فعل)
reinstate, redintegrate

دوباره گماشتن (فعل)
reinstate, revest

از نو به مقام اولیه خود رساندن (فعل)
reinstate

تخصصی

[حقوق] اعاده کردن حیثیت یا اعتبار، بازگرداندن به سمت، شغل، مقام یا وضع سابق، تجدید کردن، انتصاب یا استخدام کردن مجدد شخص برکنار شده یا کارگر اخراج شده، درج کردن مطلب از قلم افتاده، بازگرداندن پرونده به وضع قبل از رد شدن اعاده دادرسی دعوی رد شده

انگلیسی به انگلیسی

• restore to a former state, return to a previous condition or position
if you reinstate someone, you give them back a job or position which has been taken from them.
to reinstate something means to allow it to exist again.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: To restore to a previous position or condition 🔙 🏛️
🔍 مترادف: Restore
✅ مثال: After the investigation, the employee was reinstated to his former role.
در سیستم لوله کشی و پایپینگ صنعتی:
تثبیت کردن - دوباره نصب کردن - به حالت اولیه برگرداندن
e. g.
Construction shall re - instate the lines and carry out piping preservation works. Once
completed he shall obtain the approval signature of the Commissioning Engineer.
...
[مشاهده متن کامل]

▪️▪️▪️
reinstatement ( n )
بخش پایپینگ: انجام تمیزکاری مقدماتی، کنترل خطوط، هیدروتست و فلاشینگ، نهایی سازی خطوط جهت راه اندازی
و قسمتی از فعالیتهای پیش راه اندازی به حساب میاد

ازسرگیری
بازگماشتن، ازنونهادن، از نوبازگرداند، ازنو نگاه داشتن، به جای نخست بازگرداندن، ( ابقا کردن )
to give someone back their previous job or position, or to cause something to exist again
شغل و یا موقعیت قبلی را به کسی دوباره اعطا کردن ( مانند درجه و جایگاه شغلی )
A month after being unfairly dismissed, he was reinstated in his job
...
[مشاهده متن کامل]

The Supreme Court reinstated the death penalty in 1976.
She will be reinstated to her full professorship and receive back pay and benefits.
The hospital suspended Goldstein during the investigation but reinstated him when the report cleared him of any wrongdoing.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/reinstate
دوباره منصوب کردن , دوباره برگرداندن
# He was reinstated in his post
# The Supreme Court reinstated the death penalty
# There have been repeated calls to reinstate the death penalty
( حسابداری ) تجدید ارائه
1 ) Despite his predictions, Trump won't simply be reinstated⭐ as president
YahooNews. com@
2 ) ExxonMobil ordered to reinstate⭐ fired whistleblowers who alleged fraud
WashingtonPost. com@
بازگشتن دوباره به جایگاه، مقام، شغل و یا موقعیت خود - انتصاب دوباره
برگرداندان
احیاء مجدد
دوباره برگرشتن
به حالت اولیه برگرداندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس