reignite

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
• : تعریف: combined form of ignite.

جمله های نمونه

1. The recent food-poisoning scare has reignited debate/concern/controversy over farming methods.
[ترجمه گوگل]ترس اخیر از مسمومیت غذایی بحث/نگرانی/جنجال بر سر روش های کشاورزی را دوباره برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]ترس اخیر مسمومیت غذایی، مباحثات \/ نگرانی \/ بحث بر سر روش های کشاورزی را برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He struck a match reignited the fuse.
[ترجمه گوگل]او به یک کبریت زد و فیوز را دوباره روشن کرد
[ترجمه ترگمان]کبریت را با فتیله روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The duplicity of the double - dealers reignited the hatred of the people.
[ترجمه گوگل]دوگانگی دلالان نفرت مردم را دوباره برانگیخت
[ترجمه ترگمان] دورویی the که نسبت به مردم ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are fears that rising wages will reignite inflation.
[ترجمه گوگل]بیم آن می رود که افزایش دستمزدها باعث تشدید تورم شود
[ترجمه ترگمان]ترس هایی وجود دارند که افزایش دستمزدها باعث افزایش تورم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such moves could reignite inflation, which fell to 2 % in December from 18 % in January.
[ترجمه گوگل]چنین حرکاتی می تواند تورم را دوباره شعله ور کند، تورمی که در دسامبر از 18 درصد در ژانویه به 2 درصد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]چنین حرکت هایی ممکن است باعث دوباره تورم شود که در ماه دسامبر از ۱۸ درصد در ماه ژانویه به ۲ درصد کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Since then he has been stoking his fire with fitness and form re-ignited.
[ترجمه گوگل]از آن زمان او آتش خود را با آمادگی جسمانی و فرم دوباره شعله ور می کند
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، او با آمادگی جسمانی به آتش کشیده می شود و دوباره شعله ور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Often, with a little effort, you can reignite the same passion you felt when you first hit that "Post" button.
[ترجمه گوگل]اغلب، با کمی تلاش، می‌توانید همان علاقه‌ای را که در اولین ضربه زدن روی دکمه «پست» احساس می‌کردید، دوباره زنده کنید
[ترجمه ترگمان]اغلب، با کمی تلاش، می توانید همان احساسی را که وقتی اولین بار به آن \"پست\" رسیدید، دوباره روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The discovery could reignite the GM debate in the country.
[ترجمه گوگل]این کشف می تواند بحث جنرال موتورز را در کشور دوباره شعله ور کند
[ترجمه ترگمان]این کشف می تواند مناظره شرکت جنرال موتورز در کشور را دوباره روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The oven burners reignite automatically if blown out.
[ترجمه گوگل]مشعل های فر در صورت خاموش شدن به طور خودکار دوباره مشتعل می شوند
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش به طور خودکار روشن می شوند اگر منفجر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The spat is set to reignite speculation over the future of Yahoo's investments in Asia.
[ترجمه گوگل]این اختلاف نظرها در مورد آینده سرمایه گذاری های یاهو در آسیا را دوباره برانگیخت
[ترجمه ترگمان]تفی بر روی آینده سرمایه گذاری های Yahoo در آسیا متمرکز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "The goal is for MLK Day to reignite the American tradition of service and volunteerism and to that end the current call to action is viewed as a starting point," the Web site explains.
[ترجمه گوگل]این وب سایت توضیح می دهد: "هدف این است که روز MLK دوباره سنت آمریکایی خدمات و داوطلبانه را احیا کند و به این منظور فراخوان فعلی برای اقدام به عنوان نقطه شروع در نظر گرفته شود "
[ترجمه ترگمان]وب سایت توضیح می دهد: \" هدف این است که روز MLK دوباره سنت آمریکایی خدمات و فعالیت های داوطلبانه را دوباره روشن کند و این پایان درخواست کنونی برای اقدام به عنوان نقطه شروع محسوب می شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And to reignite his youth movement, he should make sure every American kid knows about two programs that he has already endorsed: The first is National Lab Day.
[ترجمه گوگل]و برای احیای جنبش جوانان خود، او باید مطمئن شود که هر بچه آمریکایی دو برنامه را که قبلاً تأیید کرده است می داند: اولی روز ملی آزمایشگاه است
[ترجمه ترگمان]و برای روشن کردن جنبش جوانان، او باید اطمینان حاصل کند که هر کودک آمریکایی در مورد دو برنامه ای که قبلا امضا کرده آگاه باشد: اولی روز ملی آزمایشگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The report could reignite debate over the influence of Wall Street; it says regulators "lacked the political will" to scrutinize and hold accountable the institutions they were supposed to oversee.
[ترجمه گوگل]این گزارش می تواند بحث ها را در مورد نفوذ وال استریت دوباره برانگیزد می‌گوید تنظیم‌کننده‌ها «اراده سیاسی نداشتند» تا نهادهایی را که باید نظارت می‌کردند بررسی کنند و پاسخگو باشند
[ترجمه ترگمان]این گزارش می تواند باعث بحث دوباره در مورد نفوذ وال استریت شود؛ این روزنامه می گوید که قانون گذاران \"فاقد اراده سیاسی\" برای بررسی و نگهداری موسساتی که قرار است بر آن نظارت کنند، نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The quest to make the songs come alive helps reignite the players' chemistry after the long layoff.
[ترجمه گوگل]تلاش برای زنده‌کردن آهنگ‌ها به احیای شیمی بازیکنان پس از تعلیق طولانی مدت کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]تلاش برای زنده کردن این آهنگ ها کمک می کند که بعد از layoff طولانی، شیمی بازیکنان را دوباره روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• set on fire again, rekindle

پیشنهاد کاربران

دوباره گداخته شدن، ، دوباره شعله ور شدن
/ˌriː. ɪɡˈnaɪt/
1 -
To make something such as a disagreement or worry that was disappearing grow stronger
گسترش یا دامن زدن به چیزی مانند اختلاف نظر یا نگرانی که در حال ناپدید شدن است.
The recent food - poisoning scare has reignited debate/concern/controversy over farming methods
...
[مشاهده متن کامل]

There are fears that rising wages will reignite inflation
2 -
Reignite is a verb that means to restart or to rekindle a fire, relationship, or passion
به معنای شروع مجدد یا برافروختن مجدد آتش، رابطه یا اشتیاق است.
After a brief break, they worked hard to reignite their love and continue their relationship
It was a great challenge for the team to reignite their spirit after a string of poor performances
The couple went on a romantic vacation to reignite their spark of love
The coach gave an inspiring speech to reignite the team's passion for the game before the big match

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/reignite
Start again
شروع مجدد
دوباره مطرح کردن - برسر زبانها انداختن
دوباره شعله ور کردن
# There are fears that rising wages will reignite inflation
( رشد اقتصادی و. . . ) احیا
1. ( فرهنگ و موارد مشابه ) بسط دادن، پرورش دادن 2. شعله ور کردن
To start a bad situation again

بپرس