rehearsal

/rəˈhɜːrsl̩//rɪˈhɜːsl̩/

معنی: تمرین، مشق، تکرار، تمرین نمایش
معانی دیگر: بازگویی، شرح مجدد، (نمایش و کنسرت وغیره) تمرین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act, process, or occasion of practicing for a public presentation or performance, as of a play, concert, or the like.

(2) تعریف: a repetition or enumeration of a long list, as of one's troubles or difficulties.

جمله های نمونه

1. a rehearsal of the story of her misfortune
تکرار داستان بدبیاری او

2. in rehearsal
(نمایش و غیره) در حال تمرین،در دست تمرین

3. a full-dress rehearsal of othello
تمرین نمایش اوتللو با لباس کامل

4. put a play into rehearsal
نمایشنامه ای را به مرحله ی تمرین رساندن

5. no need to give a rehearsal of details
نیازی به بازگویی جزئیات نیست.

6. two of his plays are in rehearsal
مشغول تمرین دو تا از نمایش های او هستند.

7. The rehearsal process also irked him increasingly.
[ترجمه گوگل]روند تمرین نیز او را به طور فزاینده ای عصبانی می کرد
[ترجمه ترگمان]فرآیند تمرین همچنین او را به شدت ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had assembled for the first rehearsal.
[ترجمه گوگل]برای اولین تمرین جمع شده بودیم
[ترجمه ترگمان]برای اولین تمرین جمع شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We only had one full rehearsal.
[ترجمه گوگل]ما فقط یک تمرین کامل داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط یه تمرین کامل داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our new production of 'Hamlet' is currently in rehearsal.
[ترجمه گوگل]تولید جدید ما "هملت" در حال حاضر در حال تمرین است
[ترجمه ترگمان]تولید جدید هملت در حال حاضر در تمرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dialogue was worked out by actors in rehearsal.
[ترجمه گوگل]دیالوگ توسط بازیگران در تمرین کار شده است
[ترجمه ترگمان]این گفت و گوها توسط بازیگران در تمرین اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They didn't have time for rehearsal before the performance.
[ترجمه گوگل]آنها قبل از اجرا زمانی برای تمرین نداشتند
[ترجمه ترگمان]قبل از اجرای نمایش وقت تمرین نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During the dress rehearsal she suddenly forgot her lines.
[ترجمه گوگل]در طول تمرین لباس، او ناگهان خطوط خود را فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]در حین تمرین لباس، ناگهان خطوط خود را از یاد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dinah missed the last rehearsal, but then she always was unreliable, wasn't she?
[ترجمه گوگل]دینا آخرین تمرین را از دست داد، اما پس از آن همیشه غیرقابل اعتماد بود، نه؟
[ترجمه ترگمان]دیانا آخرین تمرین را از دست داد، اما او همیشه قابل اعتماد بود، نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can sharpen your skills with rehearsal.
[ترجمه گوگل]با تمرین می توانید مهارت های خود را تقویت کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید مهارت خود را با تمرین تیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We whizzed through the rehearsal, so that we'd be finished by lunchtime.
[ترجمه گوگل]ما در طول تمرین وسوسه کردیم تا تا وقت ناهار کارمان تمام شود
[ترجمه ترگمان]ما از تمرین بیرون رفتیم تا وقت ناهار تمام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The play is in rehearsal now.
[ترجمه گوگل]این نمایش در حال حاضر در مرحله تمرین است
[ترجمه ترگمان]نمایش در حال تمرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He apologized for his outburst at rehearsal.
[ترجمه گوگل]او در تمرین به خاطر عصبانیتش عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]از ابراز احساسات او در هنگام تمرین عذرخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمرین (اسم)
task, practice, use, action, exercise, workout, drill, rehearsal, drilling, exercitation

مشق (اسم)
training, practice, exercise, drill, rehearsal

تکرار (اسم)
practice, rehearsal, replication, reiteration, frequency, frequence, renewal, repeat, duplication, repetition, iteration, frequentation, iterance, tautology, recapitulation, reduplication, reuse

تمرین نمایش (اسم)
rehearsal

تخصصی

[سینما] تمرین

انگلیسی به انگلیسی

• practice session for a performance
a rehearsal of a play, dance, or piece of music is a practice of it in preparation for a public performance.

پیشنهاد کاربران

در روانشناسی
مرور ذهنی
آماده سازی ذهنی یا ازبرخوانی ( کلماتی که فرد قصد گفتن یا یادگرفتن آنها را دارد ) .
. He had rehearsed a thousand fine phrases
تمرین
اجرای تمرینی ، اجرای آزمایشی
تمرین پیش اجرا ، تمرین پیش نمایش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rehearse
✅️ اسم ( noun ) : rehearsal
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
مهمانی شب قبل عروسی که خانواده داماد میگیرد تا خانواده های طرفین بیشتر با هم آشنا شوند.
واگویه کردن. [ ی َ/ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تکرار کردن سخن کسی را. بازگفتن حرف شنیده را. تکرار کردن سخنی و بیشتر سخنی که گفتن آن مطبوع نیست. دوباره گفتن. ( غیاث اللغات ) .
واگویی
واگفتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بازگفتن. ( آنندراج ) . تکرار کردن :
...
[مشاهده متن کامل]

ز هر شیوه سخن کان دلنواز است
بگفتند آنچه وا گفتن دراز است.
نظامی.
غلط گفته را تازه کردم طراز
بدین عذر واگفتم آن گفته باز.
نظامی.
گرچه در شیوه گهر سفتن
شرط من نیست گفته واگفتن.
نظامی.
|| به زبان آوردن. ( یادداشت مؤلف ) . بازگفتن. اظهار کردن. بازگو کردن :
کس ز بیم وزیر عالم سوز
آنچه شب رفت وانگفت به روز.
نظامی.
|| ملامت نمودن. ( آنندراج ) .
واگفته. [ گ ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مکرر. تکرار شده. بازگفته.

rehearsal ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: تمرین
تعریف: 1. اجراهای مقدماتی پیش از اجرای اصلی نمایش، با حضور بازیگران و عوامل نمایش، برای آماده کردن اجرای نهایی 2. اجرای صحنه توسط بازیگران پیش از فیلم برداری برای آمادگی بیشتر
مرور
تمرین
منظور تمرین فیزیکی هست مثل تمرین خوانندگی، نوازندگی، رقص، تمرین های ورزشی و. . . که بدن توش دخیله
تمرین
Donnie actually broke one of mike's fingers during rehearsal دانی یکی از انگشتای مایکو در حین تمرین شکست
تمرین قبل از اجرا ( نمایش، سخنرانی، . . )
Dry run
To practice in preparation for a public performance
• You’re there in rehearsal sometimes for hours, watching other people rehearse.
rehearsal rationale منطق بازگویی ( زبانشناسی )
ممارست
تمرین، مرور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس