rehabilitate

/ˌrihəˈbɪləˌtet//ˌriːəˈbɪlɪteɪt/

معنی: ترمیم کردن، دوباره ساختن، نوتوان کردن، توانبخشی کردن، دارای امتیازات اولیه کردن، تجدید اسکان کردن، اعاده حیثیت کردن، بحال نخست برگرداندن
معانی دیگر: (حیثیت وغیره) اعاده کردن، پس داد کردن، مرمت کردن، بازساختن، بازسازی کردن، احیا کردن، توان بخشیدن، هدایت کردن، رهنمود دادن، بازآموزی کردن، (موسسه ی بازرگانی و غیره - دوباره) سودآور کردن، پربازده کردن، کارآمد کردن، کارا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rehabilitates, rehabilitating, rehabilitated
مشتقات: rehabilitative (adj.), rehabilitation (n.)
(1) تعریف: to restore to good health or to an otherwise improved state of being.
مترادف: cure, heal, regenerate, renew, restore, revitalize
متضاد: disable
مشابه: mend, reclaim, rectify, reform, refurbish, remodel, renovate, retrieve, revamp

- The clinic claims to have successfully rehabilitated countless patients with drug addiction.
[ترجمه گوگل] این کلینیک ادعا می کند که با موفقیت تعداد بیشماری از بیماران معتاد به مواد را بازتوانی کرده است
[ترجمه ترگمان] این کلینیک ادعا می کند که بیماران بی شماری را با اعتیاد به مواد مخدر توان بخشی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to restore the reputation, rank, or status of.
مترادف: reinstate, replace, restore
مشابه: reclaim, reconvert, regenerate, retrieve, revive

- The leader had been denounced at the time of his ouster but his supporters are attempting to rehabilitate him.
[ترجمه گوگل] رهبر در زمان برکناری او محکوم شده بود، اما حامیان او در تلاش برای بازسازی او هستند
[ترجمه ترگمان] این رهبر در زمان اخراج او محکوم شده است اما طرفدارانش در تلاشند تا او را احیا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to rehabilitate a company
سود آور کردن یک شرکت

2. nuns who rehabilitate prostitutes
راهبه هایی که فواحش را به راه راست هدایت می کنند

3. The old house was rehabilitated at enormous expense.
[ترجمه گوگل]خانه قدیمی با هزینه های هنگفت بازسازی شد
[ترجمه ترگمان]خانه قدیمی با هزینه بسیار پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The former criminal completely rehabilitated himself and was respected by all.
[ترجمه گوگل]جنایتکار سابق به طور کامل خود را بازسازی کرد و مورد احترام همه بود
[ترجمه ترگمان]این مجرم سابق کاملا خود را توان بخشی کرده و مورد احترام همگان قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This wing of the house must be rehabilitated promptly, as there is a danger, it will collapse.
[ترجمه گوگل]این بال خانه باید به سرعت بازسازی شود، زیرا خطر فروریختن آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این قسمت از خانه باید فورا اصلاح شود، چون در خطر است، سقوط خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prison service should try to rehabilitate prisoners so that they can lead normal lives when they leave prison.
[ترجمه گوگل]سازمان زندان باید تلاش کند تا زندانیان را بازپروری کند تا در هنگام خروج از زندان بتوانند زندگی عادی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]خدمات زندان باید تلاش کند تا زندانیان را احیا کند تا آن ها بتوانند زندگی عادی خود را در زمانی که از زندان خارج می شوند، رهبری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Prime Minister seems to be trying to rehabilitate the former defence secretary.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نخست وزیر در تلاش برای احیای وزیر دفاع سابق است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نخست وزیر در تلاش است تا وزیر دفاع سابق را احیا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Considerable efforts have been made to rehabilitate patients who have suffered in this way.
[ترجمه گوگل]تلاش های قابل توجهی برای توانبخشی بیمارانی که در این راه آسیب دیده اند صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]تلاش های قابل توجهی برای احیای بیمارانی صورت گرفته است که به این روش رنج برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He used exercise programmes to rehabilitate the patients.
[ترجمه گوگل]او از برنامه های ورزشی برای توانبخشی بیماران استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]او از برنامه های ورزشی برای بازسازی بیماران استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The doctors tried to rehabilitate soldiers who had lost limbs during the war.
[ترجمه گوگل]پزشکان سعی کردند سربازانی را که در طول جنگ دست و پاهای خود را از دست داده بودند، بازپروری کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان سعی کردند تا سربازانی را که در طول جنگ دست و پایشان را از دست داده بودند، احیا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was no money to rehabilitate the tower.
[ترجمه گوگل]پولی برای بازسازی برج وجود نداشت
[ترجمه ترگمان] هیچ پولی برای ورود به برج نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can not rehabilitate a fire ant.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید مورچه آتش را بازسازی کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید یک مورچه آتش را بازسازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After surgery, he must rehabilitate his leg to develop the strength necessary to once again be an explosive runner.
[ترجمه گوگل]پس از جراحی، او باید پای خود را بازسازی کند تا قدرت لازم برای تبدیل شدن به یک دونده انفجاری را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]پس از جراحی، او باید برای توسعه قدرت لازم که یک بار دیگر یک دونده انفجاری باشد، پایش را ترمیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Programs have been established to help young adults rehabilitate or achieve their potential.
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای کمک به جوانان در توانبخشی یا دستیابی به پتانسیل خود ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای کمک به جوانان برای بازتوانی و یا رسیدن به پتانسیل آن ها ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Deaver devised the campaign to rehabilitate the First Lady's image.
[ترجمه گوگل]دیور کمپینی را برای بازسازی وجهه بانوی اول طراحی کرد
[ترجمه ترگمان]Deaver این مبارزه را برای احیای تصویر بانوی اول ابداع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. After 1972 the semi-autonomous administration made efforts to rehabilitate and expand the system.
[ترجمه گوگل]پس از سال 1972، دولت نیمه خودمختار تلاش هایی را برای بازسازی و گسترش سیستم انجام داد
[ترجمه ترگمان]پس از سال ۱۹۷۲، دولت نیمه خودکار تلاش ها برای بازسازی و توسعه این سیستم را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Jail is not a good place to rehabilitate delinquent youths.
[ترجمه گوگل]زندان مکان مناسبی برای بازپروری جوانان بزهکار نیست
[ترجمه ترگمان]زندان محل مناسبی برای احیای جوانان delinquent نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Results The patients who abided nurses guide to rehabilitate have better effects than who didn t.
[ترجمه گوگل]ResultsThe بیمارانی که از راهنمای پرستاران برای توانبخشی پیروی کردند، اثرات بهتری نسبت به بیمارانی داشتند
[ترجمه ترگمان]نتایج بیمارانی که پرستاران را تحمل می کنند تاثیرات بهتری نسبت به کسانی دارند که این کار را نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Objective: Apply with lateral's femoral anterior dissociative flap rehabilitate the foot's defect of extensive soft tissue.
[ترجمه گوگل]هدف: با استفاده از فلپ تفکیک کننده قدامی فمورال لترال، نقص بافت نرم گسترده پا را بازسازی کنید
[ترجمه ترگمان]هدف: اعمال فشار جانبی برش دهنده استخوان قدامی برای ترمیم نقص پا در بافت نرم و نرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترمیم کردن (فعل)
amend, reform, rehabilitate, restore

دوباره ساختن (فعل)
make over, rehabilitate, repeat, reproduce

نوتوان کردن (فعل)
rehabilitate

توانبخشی کردن (فعل)
rehabilitate

دارای امتیازات اولیه کردن (فعل)
rehabilitate

تجدید اسکان کردن (فعل)
rehabilitate

اعاده حیثیت کردن (فعل)
rehabilitate

بحال نخست برگرداندن (فعل)
rehabilitate

انگلیسی به انگلیسی

• restore to good health or condition; clear a name, restore a person's good reputation
to rehabilitate someone who has been ill or in prison means to help them to live a normal life again.
if a government rehabilitates someone, it begins to consider them acceptable again after a period during which it has rejected them or severely criticized them.
to rehabilitate something such as a building or area means to improve its condition so that it can be used again; a formal use.

پیشنهاد کاربران

بازسازی/نوسازی/مرمت/ترمیم/احیا/تعمیر کردن
که مترادف با renovate, repair, recondition
استرداد/اعاده کردن، پس دادن، بازگرداندن
که مترادف با restitute , reimburse
توان بخشیدن، توانبخشی کردن
Patients are rehabilitated in this institute
Restore to good condition = Make over in a new form = restore to former standing, rank, reputation
ترمیم - نوسازی - اعاده حیثیت - ( به زندگی عادی برگشتن )
اعاده حیثیت
rehabilitate 2 ( v ) =to return a building or an area to its previous good condition, e. g. Billions of dollars are being spent on rehabilitating inner - city areas.
rehabilitate
rehabilitate 1 ( v ) ( riəˈbɪləˌteɪt ) =to help sb to have a normal life again after they have been very sick or in prison, e. g. a unit for rehabilitating drug addicts. rehabilitation ( n )
rehabilitate
توانبخشی کردن، ترمیم کردن، دوباره ساختن
1. توانبخشی کردن ( بازگرداندن ( کسی ) ) ( از بیماری )
2. اصلاح کردن ( بازسازی کردن ) ( مجرم و. . . . )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : rehabilitate
اسم ( noun ) : rehab / rehabilitation
صفت ( adjective ) : rehabilitative
قید ( adverb ) : _
در مورد مواد اعتیادآور : ترک و درمان، بازپروی
در مورد مجرمان : بازپروری
بازتوانی کردن
در مورد زندانیان: باز پروری
- بازسازی کردن
- تعمیر کردن
- اعاده حیثیت کردن
تعدیل شاهد. در مقابل جرح شاهد، در آیین دادرسی کاربرد دارد
درمان کردن ( حیوانات آسیب دیده ) و بازگرداندن ( آنها ) به طبیعت
اصلاح ( مُجرمین ) ، تأدیب
بازگرداندن ( کسی ) را به سلامت یا زندگی عادی پس از زندان، اعتیاد یا بیماری، با تمرین و درمان .
پس از یک دوره بی اعتباری، ( کسی ) را به امتیازات یا اعتبار قبلی بازگرداندن.
بازگشت گرداندن ( چیزی، به ویژه یک ساختمان یا ویژگی زیست محیطی ) به شرایط قبلی خود.
از نو توان بخشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس