اسم ( noun )
• (1) تعریف: a principle, rule, or law designed to regulate behavior or conduct.
• مترادف: law, principle, rule
• مشابه: restriction
• مترادف: law, principle, rule
• مشابه: restriction
- Fire department regulations require public buildings to be equipped with sprinklers.
[ترجمه گوگل] مقررات سازمان آتش نشانی ساختمان های عمومی را ملزم به مجهز شدن به آبپاش می کند
[ترجمه ترگمان] مقررات اداره آتش نشانی به ساختمان های عمومی نیاز دارد تا به سیستم های اسپرینکلر مجهز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مقررات اداره آتش نشانی به ساختمان های عمومی نیاز دارد تا به سیستم های اسپرینکلر مجهز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The school regulations prohibit students from wearing shirts with offensive language.
[ترجمه گوگل] قوانین مدرسه دانش آموزان را از پوشیدن پیراهن هایی با الفاظ توهین آمیز منع می کند
[ترجمه ترگمان] مقررات مدرسه دانش آموزان را از پوشیدن پیراهن های با زبان تهاجمی منع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مقررات مدرسه دانش آموزان را از پوشیدن پیراهن های با زبان تهاجمی منع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the act or process of regulating.
• مترادف: regimentation
• مشابه: control
• مترادف: regimentation
• مشابه: control
- Is the government's regulation of these industries helping to improve the environment?
[ترجمه گوگل] آیا مقررات دولتی این صنایع به بهبود محیط زیست کمک می کند؟
[ترجمه ترگمان] آیا مقررات دولت این صنایع به بهبود محیط زیست کمک می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا مقررات دولت این صنایع به بهبود محیط زیست کمک می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: conforming to a rule or order.
• مترادف: prescribed, regular, standard
• مشابه: fixed, uniform
• مترادف: prescribed, regular, standard
• مشابه: fixed, uniform
- She wore the regulation uniform of an army nurse.
[ترجمه الا] لباس رسمی یک پرستار نظامی پوشید|
[ترجمه گوگل] او یونیفورم منظم یک پرستار ارتش را پوشیده بود[ترجمه ترگمان] لباس رسمی یک پرستار نظامی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید