regularise

جمله های نمونه

1. Cohabiting couples would regularise their unions, they said.
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که زوج هایی که با هم زندگی می کنند، اتحادیه های خود را منظم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که زوج های Cohabiting اتحادیه های خود را اخراج خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But it would, meanwhile, regularise his affairs and ensure proper continuity, proper attention to investments, and so on.
[ترجمه گوگل]اما در عین حال، امور او را منظم می کند و تداوم مناسب، توجه مناسب به سرمایه گذاری ها و غیره را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]اما در عین حال، به امور خود رسیدگی می کند و تداوم مناسب، توجه مناسب به سرمایه گذاری، و غیره را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "The government is doing everything it can to regularise the supply of columbaria, " he told local media.
[ترجمه گوگل]او به رسانه های محلی گفت: «دولت هر کاری که می تواند انجام می دهد تا عرضه کلمباریا را منظم کند
[ترجمه ترگمان]او به رسانه های محلی گفت: \" دولت در حال انجام هر کاری است که بتواند تامین مواد مخدر را تامین کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Normally the two timers are in step, and the external cues tend to regularise the internal clocks to the more convenient 2hour period.
[ترجمه گوگل]به طور معمول دو تایمر در یک مرحله هستند و نشانه های خارجی تمایل دارند ساعت های داخلی را به دوره 2 ساعته راحت تر تنظیم کنند
[ترجمه ترگمان]به طور معمول دو تایمر در مرحله هستند، و نشانه های خارجی تمایل دارند که ساعت های درونی را به مدت ۲ ساعت راحت تر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Republicans have in the past branded any attempt to regularise their position as "amnesty", an ugly word that killed the last attempt at reform in 200
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان در گذشته هر گونه تلاش برای منظم کردن موضع خود را "عفو" می نامیدند، کلمه ای زشت که آخرین تلاش برای اصلاحات در سال 200 را از بین برد
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان در گذشته هر تلاشی را برای سرکوب موضع خود به عنوان \"عفو\"، یک کلمه زشت که آخرین تلاش برای اصلاحات در ۲۰۰ نفر را به قتل رساند، محکوم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make regular, cause to be regular; impose regulations; change a system so that it obeys laws (also regularize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : regulate / regularize
✅️ اسم ( noun ) : regulation / regulator / regularity / regularization
✅️ صفت ( adjective ) : regulatory / regulation / regular
✅️ قید ( adverb ) : regularly

بپرس