regretting

پیشنهاد کاربران

پشیمانی
I am regretting to eat that chocolate because it was so fullcab
من از خوردن آن شکلات پشیمانم چون پرکربوهیدرت بود
پشیمانی، حسرت بردن، افسوس خوردن

بپرس