regressive

/rəˈɡresɪv//rɪˈɡresɪv/

معنی: کاهنده، عود کننده، پسرفت کن، برگشت کننده
معانی دیگر: (مالیات) کاهشی، نزولی، بازگشتی، پسرفتی، وابسته به رجعت یا عود، (پزشکی) بهبود گرای

جمله های نمونه

1. regressive taxes
مالیات های کاهشی

2. A regressive tax, like the poll tax, takes proportionately more of a poor person's income.
[ترجمه گوگل]مالیات قهقرایی، مانند مالیات نظرسنجی، به نسبت بیشتری از درآمد یک فرد فقیر را می گیرد
[ترجمه ترگمان]یک مالیات کاهنده، مانند مالیات رای گیری، نسبت به درآمد فرد فقیر بیشتر توجه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The policy has been condemned as a regressive step.
[ترجمه گوگل]این سیاست به عنوان یک اقدام قهقرایی محکوم شده است
[ترجمه ترگمان]این سیاست به عنوان یک گام regressive محکوم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This regressive behaviour is more common in boys.
[ترجمه گوگل]این رفتار قهقرایی در پسران بیشتر دیده می شود
[ترجمه ترگمان]این رفتار regressive در پسران رایج تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A regressive tax structure is one in which the average tax rate falls as income level rises.
[ترجمه گوگل]ساختار مالیاتی رگرسیون ساختاری است که در آن نرخ متوسط ​​مالیات با افزایش سطح درآمد کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]یک ساختار مالیاتی regressive یکی است که در آن متوسط نرخ مالیات به عنوان افزایش سطح درآمد کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Indirect taxes are, as a group, regressive, though this is not the case for all indirect taxes.
[ترجمه گوگل]مالیات‌های غیرمستقیم، به‌عنوان یک گروه، پس‌رونده هستند، اگرچه این امر برای همه مالیات‌های غیرمستقیم صدق نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I saw at first hand what a regressive prison regime does to prisoners.
[ترجمه گوگل]من از اول دیدم که رژیم قهقرایی زندان با زندانیان چه می کند
[ترجمه ترگمان]من در ابتدا دیدم که یک رژیم prison به زندانیان چه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is reactionary and regressive to pretend that television does not exist.
[ترجمه گوگل]این ارتجاعی و واپسگرایانه است که وانمود کنیم تلویزیون وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]آن ارتجاعی و regressive است تا وانمود کند که تلویزیون وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is a regressive income tax.
[ترجمه گوگل]این یک مالیات بر درآمد رگرسیون است
[ترجمه ترگمان]این یک مالیات بر درآمد کاهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Here are the roots of the regressive trends in adolescence and in adult life.
[ترجمه گوگل]در اینجا ریشه‌های روندهای قهقرایی در نوجوانی و بزرگسالی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در اینجا ریشه های گرایش regressive در دوران نوجوانی و در زندگی بزرگسالی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here, in the regressive, infantile wish for the perfect parent of early childhood lies the germ of the police state.
[ترجمه گوگل]در اینجا، در آرزوی واپسگرایانه و کودکانه برای والد کامل دوران کودکی، میکروب دولت پلیس نهفته است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Critics point out that a sales tax is regressive, and supporters counter by suggesting that low-income taxpayers could get rebates.
[ترجمه گوگل]منتقدان اشاره می کنند که مالیات بر فروش قهقرایی است و حامیان با پیشنهاد این که مالیات دهندگان کم درآمد می توانند تخفیف دریافت کنند مخالفت می کنند
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند که مالیات بر فروش regressive است و حامیان با این پیشنهاد که مالیات دهندگان کم درآمد می توانند تخفیف پیدا کنند، مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Non-domestic rates are also regressive but various measures have sought to ease the burden.
[ترجمه گوگل]نرخ‌های غیرداخلی نیز نزولی هستند، اما اقدامات مختلف به دنبال کاهش بار بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]نرخ های غیر داخلی نیز کاهنده هستند اما اقدامات مختلف به دنبال کاستن از بار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. John Gibson highlights the regressive aspects of recent local government financial reform, and predicts dire consequences for the urban poor.
[ترجمه گوگل]جان گیبسون جنبه‌های قهقرایی اصلاحات مالی اخیر دولت محلی را برجسته می‌کند و عواقب ناگواری را برای فقرای شهری پیش‌بینی می‌کند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهنده (صفت)
subtractive, ablative, decreasing, regressive, decrescent, depreciatory, flagging

عود کننده (صفت)
regressive, reboant, recurrent, recrudescent

پسرفت کن (صفت)
regressive

برگشت کننده (صفت)
regressive, retrogressive

تخصصی

[ریاضیات] پسرو

انگلیسی به انگلیسی

• withdrawing, moving backward; returning to a previous condition, going back to an earlier state
in a system of regressive taxation, the rate of taxation becomes lower as the amount of money to be taxed increases; a technical term.
something that is regressive involves a return to a worse condition; a formal word.

پیشنهاد کاربران

قهقرایی
مثال:
Now, even if this reversal involves returning to the previous regressive state, albeit in a new guise, these incentives exist.
الان حتی اگر این برگشت مستلزم بازگشت به وضع قهقرایی قبلی باشد هرچند که در یک لباس جدید، این انگیزه ها وجود دارد.
پیشرفت رو به عقب ( پسرفت )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : regress
✅️ اسم ( noun ) : repression / regressiveness
✅️ صفت ( adjective ) : regressive
واپس گرایانه
عقب مانده
رو به کاهش
نزولی
ثابت ( در سامانه مالی )
سیستم مالی ثابتی که متغیرهای آن از رخدادهای طی زمان مستقل هستند و در همان ابتدای کار نرخهای آن تعیین تکلیف میشوند.
در مقابل Progressive
پس رونده ( زمین شناسی )
واپسگرا

بپرس