regnant

/ˈreɡnənt//ˈreɡnənt/

معنی: حاکم، شایع، مسلط، حکمفرما، سلطنتی، سلطنت کننده
معانی دیگر: پادشاه یا ملکه ی در حال سلطنت، دارای سلطه، چیره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: regnancy (n.)
(1) تعریف: holding the power of a ruler; ruling (usu. fol. the noun it modifies).
مشابه: sovereign

- a prince regnant
[ترجمه گوگل] یک شاهزاده سلطنتی
[ترجمه ترگمان] پرنس regnant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having great power or authority.

جمله های نمونه

1. the regnant king
پادشاه کنونی

2. Finally, we should also see that Yuan Dynasty regnant by Mongolia race had a differential culture condition and this influenced producing and receiving of The Romance of Western Side deeply.
[ترجمه گوگل]در نهایت، همچنین باید ببینیم که سلسله یوان بر نژاد مغولستان دارای شرایط فرهنگی متفاوتی بود و این امر بر تولید و دریافت The Romance of Western Side عمیقاً تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما همچنین باید شاهد باشیم که دودمان یوآن چین توسط مغولستان، دارای شرایط فرهنگی افتراقی بوده و این امر بر تولید و دریافت روابط عاشقانه طرف غرب تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reflect truly " flying person " of regnant the world, still be the area that Jordan creates in Chicago him environs exceed 3000 to make the same score rice exceed luxurious residence.
[ترجمه گوگل]منعکس کننده واقعاً "فرد پرنده" جهان حاکم، هنوز هم منطقه ای باشد که اردن در شیکاگو ایجاد می کند و در اطراف او بیش از 3000 برنج ایجاد می کند تا به همان امتیاز برنج از اقامتگاه مجلل فراتر رود
[ترجمه ترگمان]بازتاب واقعا \"فرد در حال پرواز\" از سراسر جهان، هنوز همان منطقه ای است که آردن در شیکاگو ایجاد می کند و بیش از ۳۰۰۰ پوند برای رسیدن به همان مقدار برنج از محل اقامت مجلل آن، از ۳۰۰۰ دلار فراتر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Zhu Jun counterpoises in the regnant style of 9 cities and speech, see one spot.
[ترجمه گوگل]زو جون به سبک سلطنتی 9 شهر و سخنرانی، یک نقطه را ببینید
[ترجمه ترگمان]ژو جون در سبک regnant ۹ شهر و سخنرانی یک نقطه دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of statistic " regnant " regard a kind of morality as the system, having rich connotation and unique position and function.
[ترجمه گوگل]از نظر آمار، «حکومت» نوعی اخلاق را نظام می داند که دارای مفهومی غنی و جایگاه و کارکردی منحصر به فرد است
[ترجمه ترگمان]Of \"regnant\" نوعی اخلاق را به عنوان سیستم تلقی می کنند، که معنی غنی و موقعیت و کارکرد منحصر به فرد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Feudal ruler to safeguard oneself regnant, all along is strive is most person fasten on land, make its defend devoir to the ground is produced and live each.
[ترجمه گوگل]فرمانروای فئودال برای محافظت از خود سلطنت می کند، در تمام طول مدت تلاش می کند که بیشتر افراد در خشکی محکم شوند، دفاع از خود را به خاک بفرستند و هر کدام زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]برای محافظت از خود، همه تلاش می کنند که در تمام طول تلاش خود را به زمین مقید کنند، و از devoir به زمین دفاع کنند و هر کدام زنده بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is cerebral thrombus regnant cure plan?
[ترجمه گوگل]آیا ترومبوس مغزی طرحی برای درمان باردار است؟
[ترجمه ترگمان]نقشه درمانی مغز thrombus مغزی - ه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This kind of regnant force also is in with Microsoft fitly actually the force of operating system domain almost just the same.
[ترجمه گوگل]این نوع نیروی حاکم نیز با مایکروسافت کاملاً در واقع نیروی دامنه سیستم عامل تقریباً به همان اندازه است
[ترجمه ترگمان]این نوع نیروی regnant نیز در حقیقت با مایکروسافت وجود دارد، در حقیقت نیروی سیستم عملیاتی تقریبا به همین شکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sui Dai is one of regnant and brief unified reigns on the history.
[ترجمه گوگل]سوئی دای یکی از سلطنت‌های یکپارچه و مختصر در تاریخ است
[ترجمه ترگمان]سویی دای یکی از دوره های کوتاه و متحد تاریخ در تاریخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nevertheless, since an enterprise has the regnant place on the market, this regnant position after all should bring some kind of redound for its partner.
[ترجمه گوگل]با این وجود، از آنجایی که یک بنگاه اقتصادی جایگاه اصلی را در بازار دارد، پس از همه اینها، این موقعیت تسلط‌آمیز باید برای شریک خود نوعی سود به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، از آنجایی که یک شرکت دارای جایگاه regnant در بازار است، این موقعیت regnant بعد از همه باید نوعی از redound را برای شریک خود به ارمغان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So, thought of Chinese traditional economy, basically be to point to regnant China the thought of long feudal and lineal economy 2000.
[ترجمه گوگل]بنابراین، فکر اقتصاد سنتی چین، اساساً برای اشاره به فکر اقتصاد طولانی فئودالی و خطی 2000 به چین تحت سلطه است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به اقتصاد سنتی چین فکر کنید، اساسا باید به regnant چین در اقتصاد feudal طولانی و lineal ۲۰۰۰ اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So it is not only very necessary but also urgent to research and considerate the Party's regnant compentency.
[ترجمه گوگل]بنابراین تحقیق و بررسی صلاحیت حاکمیت حزب نه تنها بسیار ضروری است، بلکه ضروری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین نه تنها بسیار ضروری است بلکه برای تحقیق و توجه به regnant compentency حزب نیز ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yesterday, it is under a variety of pressure, li Jianxi announces resignation formally, those who end its to be as long as in SamSung 21 years is regnant .
[ترجمه گوگل]دیروز، آن را تحت فشار های مختلف است، لی جیانشی اعلام استعفای رسمی، کسانی که به پایان آن را به عنوان زمانی که در SamSung 21 سال سلطنت است
[ترجمه ترگمان]دیروز، لشکر اسلام تحت فشار زیادی قرار دارد که به طور رسمی استعفای خود را اعلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to the investigation that CNNIC makes, what at present home market is based on regnant position still is to introduce game.
[ترجمه گوگل]با توجه به بررسی هایی که CNNIC انجام می دهد، آنچه در حال حاضر در بازار داخلی مبتنی بر موقعیت غالب است، هنوز معرفی بازی است
[ترجمه ترگمان]با توجه به تحقیقی که CNNIC می سازد، آنچه که در حال حاضر بازار داخلی بر پایه جایگاه regnant است هنوز هم برای معرفی بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاکم (صفت)
regnant

شایع (صفت)
incident, current, rife, prevalent, rampant, widespread, publicized, regnant

مسلط (صفت)
dominant, predominant, preponderant, regnant

حکمفرما (صفت)
dominant, predominant, rampant, regnant

سلطنتی (صفت)
regnant, royal, regnal

سلطنت کننده (صفت)
regnant

انگلیسی به انگلیسی

• reigning, ruling, governing

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : regnancy
✅️ صفت ( adjective ) : regnant
✅️ قید ( adverb ) : _
زمامدار

بپرس