registrar

/ˈredʒəˌstrɑːr//ˌredʒɪˈstrɑː/

معنی: ثبت کننده، کارمند اداره ثبت، مدیر دروس
معانی دیگر: (دانشگاه) رییس اداره ی آموزش، رییس امور نام نویسی و نمرات، (بانک یا شرکت معتمد) سرپرست امور سهام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person acting as an official recorder, as of election rolls.

(2) تعریف: an official at a school or college who is in charge of compiling and keeping academic records.

جمله های نمونه

1. A hospital registrar is of a lower rank than a consultant.
[ترجمه گوگل]ثبت بیمارستان در رتبه پایین تری نسبت به مشاور است
[ترجمه ترگمان]یک کارمند ثبت بیمارستان در درجه پایین تر از مشاور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The manager fired a young registrar.
[ترجمه گوگل]مدیر ثبت احوال جوان را اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر یک مامور ثبت نام جوان را اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The senior registrar contract arrived dated May 198 and a six month battle ensued to get it backdated to January 198
[ترجمه گوگل]قرارداد ثبت ارشد به تاریخ مه 198 رسید و یک جنگ شش ماهه در جریان بود تا آن را به ژانویه 198 بازگرداند
[ترجمه ترگمان]قرارداد ثبت رسمی به تاریخ ۱۹۸ ام ماه مه رسید و یک نبرد ۶ ماهه برای رسیدن به backdated به ۱۹۸ مورد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Peter and his registrar were already gowned, gloved, and were putting sterile drapes on the patient.
[ترجمه گوگل]پیتر و مسئول ثبت احوالش از قبل لباس پوشیده بودند، دستکش پوشیده بودند و پارچه های استریل روی بیمار می گذاشتند
[ترجمه ترگمان]پیتر و مدیر اجرایی در همان هنگام دستکش را در دست داشتند و پرده ها را به روی بیمار می انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr John Sumsion, the original Registrar, did a wonderful job.
[ترجمه گوگل]آقای جان سامسون، مدیر ثبت اولیه، کار فوق العاده ای انجام داد
[ترجمه ترگمان]آقای جان Sumsion، مدیر اصلی، کار فوق العاده ای انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Women overtake men only in the part- time registrar posts.
[ترجمه گوگل]زنان تنها در پست های ثبت نام پاره وقت از مردان پیشی می گیرند
[ترجمه ترگمان]زنان تنها در مشاغل مربوط به ثبت زمان از مردان پیشی می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As Registrar it provides shareholders registration services to over 200 companies.
[ترجمه گوگل]به عنوان ثبت کننده خدمات ثبت سهامداران را به بیش از 200 شرکت ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]به عنوان Registrar، خدمات ثبت نام سهامداران برای بیش از ۲۰۰ شرکت را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ernest's got to fix the date with the Registrar.
[ترجمه گوگل]ارنست باید تاریخ را با اداره ثبت تعیین کند
[ترجمه ترگمان]ارنست باید تاریخ را با the ثبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The registrar was a dignified man who behaved with the correct degree of formality.
[ترجمه گوگل]مسئول ثبت احوال مردی با وقار بود که با درجه رسمیت صحیح رفتار می کرد
[ترجمه ترگمان]کارمند اداره ثبت، مردی با وقار بود که با رعایت ادب و نزاکت رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In May 198 a registrar admitted a drink-driving charge and was severely reprimanded by the Lord Chancellor.
[ترجمه گوگل]در ماه مه 198 یک مأمور ثبت احوال اتهام رانندگی در حالت مستی را پذیرفت و توسط لرد صدراعظم به شدت توبیخ شد
[ترجمه ترگمان]در ماه مه ۱۹۸ مامور ثبت یک اتهام رانندگی را پذیرفت و به شدت توسط رئیس دانشگاه مورد توبیخ قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The copy delivered to the Registrar must also be signed by the auditors.
[ترجمه گوگل]رونوشت تحویلی به سردفتر نیز باید به امضای حسابرسان برسد
[ترجمه ترگمان]این نسخه نیز باید توسط حسابرسان به ثبت برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In all the excitement the Registrar, Mrs Molly Croll, suffered a slip of the pen.
[ترجمه گوگل]خانم مولی کرول، مسئول ثبت احوال، با تمام هیجان، دچار لغزش شد
[ترجمه ترگمان]در هر هیجان و هیجانی که در این شهر وجود داشت به نظر می رسید که از قلم افتاده و از قلم افتاده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The single judge may review decisions of the Registrar and make interim orders outside the Law Terms.
[ترجمه سعید فیروزفر] قاضی منفرد امکان دارد تصمیمات مدیر دفتر را بازبینی کرده و دستورات موقتی خارج از چهارچوب قانون صادر کند.
|
[ترجمه گوگل]قاضی واحد می تواند تصمیمات سردفتر را بررسی کند و دستورات موقتی را خارج از شرایط قانونی صادر کند
[ترجمه ترگمان]قاضی واحد ممکن است تصمیمات مدیران را بازبینی کرده و دستورها موقت را خارج از شرایط قانون انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I rang the senior registrar to tell him but realised after a while he wasn't saying much.
[ترجمه سعید فیروزفر] من به مدیر دفتر ارشد زنگ زدم که به او بگویم اما بعد از مدتی متوجه شدم که او چیز زیادی نمیگوید
|
[ترجمه گوگل]با مسئول ثبت احوال تماس گرفتم تا به او بگویم اما بعد از مدتی متوجه شدم که او چیز زیادی نمی گوید
[ترجمه ترگمان]من مدیر مدرسه را به صدا در اوردم تا به او بگویم، اما بعد از مدتی متوجه شد که او زیاد حرف نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثبت کننده (اسم)
registrant, registrar

کارمند اداره ثبت (اسم)
registrar

مدیر دروس (اسم)
registrar

تخصصی

[حقوق] رئیس (یا مدیر) دفتر (ثبت)

انگلیسی به انگلیسی

• one who creates and maintains records
a registrar is a person whose job is to keep official records, especially of births, marriages, and deaths.
a registrar is also a senior administrative official in a college or university.

پیشنهاد کاربران

متصدی ثبت
کارمند اداره ثبت احوال
Registrar=doctor
دکتری که به تازگی درسش تموم شده و دکتر شده
some one who is in charge of official records, especially in a collage
Registrar's office =دفتر ثبت

بپرس