regional

/ˈriːdʒənl̩//ˈriːdʒənl̩/

معنی: بخشی، منطقهای
معانی دیگر: ناحیه ای، اقلیمی (در برابر: محلی local)، ایالتی، استانی، ولایتی، شهرستانی، محلی، جایگاهی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to a particular geographic area.

- The children learn the country's official dialect in school but use their regional dialect at home.
[ترجمه بی نام] کودکان گویش رسمی کشور را در مدرسه می آموزند اما از گویش منطقه ای خود در خانه استفاده می کنند
|
[ترجمه گوگل] بچه ها گویش رسمی کشور را در مدرسه یاد می گیرند اما از گویش منطقه ای خود در خانه استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] بچه ها گویش رسمی کشور را در مدرسه می آموزند، اما از لهجه محلی خود در خانه استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Now we'll take a look at the regional weather map.
[ترجمه گوگل] اکنون نگاهی به نقشه آب و هوای منطقه خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان] حالا نگاهی به نقشه هواشناسی منطقه ای می اندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having reference to defined political and administrative units.

- The dispute was merely regional.
[ترجمه گوگل] اختلاف صرفاً منطقه ای بود
[ترجمه ترگمان] این اختلاف صرفا منطقه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: regionally (adv.)
• : تعریف: (often pl.) something such as a sports tournament that serves a particular region.

- She scored well at the regionals last spring.
[ترجمه گوگل] او بهار گذشته در مسابقات منطقه ای گل های خوبی کسب کرد
[ترجمه ترگمان] او در بهار گذشته در the به خوبی بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. regional problems as well as those of the capital
مسایل شهرستان ها و همچنین مسایل پایتخت

2. a regional turn of speech
لهجه ی محلی

3. the regional government
دولت محلی

4. he won the regional laurels and went on to the finals
او تاج های (قهرمانی) محلی را برد و به دور نهایی راه یافت.

5. below him are five regional offices
پنج اداره ی محلی زیر نظر اوست.

6. we must allow local needs to take precedence over regional
باید بگذاریم نیازهای محلی بر نیازهای منطقه ای ارجحیت داشته باشد.

7. There is a tendency towards regional cooperation.
[ترجمه گوگل]تمایل به همکاری های منطقه ای وجود دارد
[ترجمه ترگمان]گرایشی به هم کاری منطقه ای وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thornbury has announced a takeover bid of a regional TV company.
[ترجمه گوگل]تورنبری پیشنهاد خرید یک شرکت تلویزیونی منطقه ای را اعلام کرده است
[ترجمه ترگمان]Thornbury پیشنهاد تصاحب یک شرکت تلویزیونی منطقه ای را اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Power has been handed over to provincial and regional assemblies.
[ترجمه گوگل]قدرت به مجامع استانی و منطقه ای واگذار شده است
[ترجمه ترگمان]قدرت به مجامع استانی و منطقه ای تحویل داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A regional conflict would erupt into violent warfare.
[ترجمه گوگل]یک درگیری منطقه ای به جنگ خشونت آمیز تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]یک درگیری منطقه ای به جنگ های خشونت بار تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a federation of 10 regional unions.
[ترجمه گوگل]این فدراسیون متشکل از 10 اتحادیه منطقه ای است
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه متشکل از ۱۰ اتحادیه منطقه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Under pressure from the public, many regional governments cleaned up their beaches.
[ترجمه گوگل]تحت فشار مردم، بسیاری از دولت های منطقه ای سواحل خود را پاکسازی کردند
[ترجمه ترگمان]تحت فشار مردم، بسیاری از دولت های منطقه سواحل خود را تمیز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The defence argued that a regional court was not competent to try their case.
[ترجمه گوگل]دفاع استدلال کرد که دادگاه منطقه ای صلاحیت رسیدگی به پرونده آنها را ندارد
[ترجمه ترگمان]این دفاع مدعی شد که یک دادگاه منطقه ای صلاحیت رسیدگی به پرونده آن ها را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Regional managers occupy a crucial role in developing a strategic framework.
[ترجمه گوگل]مدیران منطقه ای نقش مهمی در توسعه یک چارچوب استراتژیک دارند
[ترجمه ترگمان]مدیران منطقه ای نقش حیاتی در توسعه یک چارچوب استراتژیک ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Regional clashes could develop into larger quarrels.
[ترجمه گوگل]درگیری های منطقه ای می تواند به نزاع های بزرگتر تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]درگیری های منطقه ای می تواند به نزاع های بزرگتری منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The agency has a network of regional offices.
[ترجمه گوگل]این آژانس دارای شبکه ای از دفاتر منطقه ای است
[ترجمه ترگمان]این موسسه شبکه ای از دفاتر منطقه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The stories have a strong regional flavour.
[ترجمه گوگل]داستان ها طعم قوی منطقه ای دارند
[ترجمه ترگمان]این داستان ها یک طعم منطقه ای قوی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. These issues have been discussed in the regional assemblies.
[ترجمه گوگل]این موضوعات در مجامع منطقه ای مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این مسائل در مجامع منطقه ای مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشی (صفت)
partial, parochial, sectorial, sectional, regional

منطقه ای (صفت)
territorial, zonal, zonary, regional, zonular

تخصصی

[زمین شناسی] ناحیه ای - اسم: در ژئوفیزیک، میدان، حالت یا ترکیب کلی که عوارض کوچکتر از یک حد مشخص را در نظر نمی گیرد. در ژئوفیزیک، مقایسه شود با: بازماندی.

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a region; localized, affecting a particular region
regional means relating to or belonging to a particular region.

پیشنهاد کاربران

1. منطقه ای. ناحیه ای 2. محلی
مثال:
regional variations in farming practice
تنوع منطقه ای در شیوه ی زراعت و کشاورزی
منطقه ای
مثال: The company operates on a regional basis.
این شرکت به صورت منطقه ای فعالیت می کند.
Regional lymph node = گره لنفی محیطی
Regional is bigger than local and smaller than national. The local weather forecast covers your city and perhaps a few suburbs; the regional forecast gives you more: maybe a slew of counties, maybe the whole state, maybe even several states.
The difference between Regional and Local
As adjectives the difference between local and regional is that local is "from" or "in a nearby" location while regional is "of", or "pertaining to" a specific region or district
Wikidiff. com
Eg. Regional food
Local

منطقه ای
منطقه
relating to an area
مناطق کشاورزی

بپرس