region

/ˈriːdʒən//ˈriːdʒən/

معنی: طرف، سامان، فضا، ناحیه، منطقه، بخش، قلمرو، سرزمین، دیار، بوم، محوطه بسیار وسیع و بی انتها
معانی دیگر: ولایت، (جانور یا گیاه) قلمرو، زیست زمین، زیستگاه، اقلیم، (علم و هنر) زمینه، بخشی از اندام یا بدن، هر یک از سطوح جو یا اقیانوس، لایه، (ایتالیا و روسیه و غیره) استان، ایالت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large continuous space or area.
مترادف: area, expanse
مشابه: tract

- Each region of the country has its own accent or dialect.
[ترجمه S.A] هر دیار گمان و لهجه منحصر ب فرد خویش را دارد
|
[ترجمه گوگل] هر منطقه از کشور لهجه یا گویش مخصوص به خود را دارد
[ترجمه ترگمان] هر منطقه از کشور لهجه یا لهجه مخصوص خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A snowstorm hit the region very hard over the weekend.
[ترجمه گوگل] طوفان برف در آخر هفته به شدت منطقه را درنوردید
[ترجمه ترگمان] کولاک برف در آخر هفته بسیار سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a land surface having certain common geographical or topographical characteristics.
مترادف: area, zone
مشابه: belt, domain, land, part

- We've done a good deal of camping in the Rocky Mountain region.
[ترجمه گوگل] ما کمپینگ خوبی در منطقه کوه راکی ​​انجام داده ایم
[ترجمه ترگمان] ما در کوه های راکی به خوبی اردو زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an area of interest or focus; sphere.
مترادف: area, domain, field, focus, orbit, realm, specialty, sphere
مشابه: scene, soil

- Herbal medicine has been my region of interest for many years.
[ترجمه گوگل] گیاهان دارویی منطقه مورد علاقه من سالهاست
[ترجمه ترگمان] پزشکی گیاهی برای سال ها منطقه مورد علاقه من بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a specified area of the body.
مترادف: area

- He's having severe pain in the region of the lumbar vertebrae.
[ترجمه گوگل] او درد شدیدی در ناحیه مهره های کمر دارد
[ترجمه ترگمان] او درد شدیدی در ناحیه مهره های کمری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a region bespread with lush vegetation
منطقه ی پوشیده از گیاهان انبوه

2. abdominal region
(کالبدشناسی) ناحیه ی شکمی (هریک از نه بخشی که شکم به آن تقسیم می شود)

3. in this region earthquakes happen with extreme rarity
در این سرزمین زلزله بسیار به ندرت رخ می دهد.

4. the abdominal region
ناحیه ی شکم

5. the breakaway region formed a new republic
ناحیه ی جدا شده،جمهوری جدیدی را تشکیل داد.

6. the oak region in the north american plains
قلمرو درختان بلوط در دشت های آمریکای شمالی

7. a thinly populated region
ناحیه ای که جمعیت آن تنک است.

8. pain in the region of the heart
درد در ناحیه ی قلب

9. a barren and recluse region
سرزمین لم یزرع و دورافتاده

10. fire has denuded this region
این ناحیه در اثر آتش سوزی لخت و عور شده است.

11. a gas diffuses from a region of greater to one of less concentration
گاز از ناحیه ی پرتراکم به ناحیه کم تراکم پخش می شود.

12. the farmers who pioneered this region
کشاورزانی که نخست در این سرزمین مستقر شدند

13. the normal rainfall in this region
میزان معمولی باران در این ناحیه

14. plants that are foreign to this region
گیاهانی که در این ناحیه غیربومی هستند

15. floods brought misery to the farmers of that region
سیل کشاورزان آن ناحیه را دچار فلاکت کرد.

16. in 1910, the marines were sent to pacify that region
در سال 1910 تفنگداران دریایی را برای برقراری نظم و آرامش به آن ناحیه گسیل کردند.

17. finding fresh leaves postulates the existence of plants in this region
یافتن برگ تازه وجود گیاه را در این ناحیه بدیهی می سازد.

18. his escape with the mayor's daughter made him notorious throughout the region
فرار او با دختر شهردار او را در سرتاسر آن ناحیه انگشت نما کرد.

19. The annual snowfall for this region is 30 centimetres.
[ترجمه گوگل]بارش برف سالانه برای این منطقه 30 سانتی متر است
[ترجمه ترگمان]بارش سالانه برف در این منطقه ۳۰ سانتی متر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The clayey soils of the region are difficult to work.
[ترجمه گوگل]خاک های رسی منطقه سخت کار می شود
[ترجمه ترگمان]کار کردن خاک ماسه سنگی منطقه دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Both powers withdrew their forces from the region.
[ترجمه گوگل]هر دو قدرت نیروهای خود را از منطقه خارج کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو قدرت نیروهای خود را از منطقه خارج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Food and fuel were scarce in this region.
[ترجمه گوگل]غذا و سوخت در این منطقه کمیاب بود
[ترجمه ترگمان]غذا و سوخت در این منطقه کمیاب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Not until this turbulent region can shuffle off the burdens of the past will it be able to settle peacefully into the community of nations.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که این منطقه متلاطم نتواند بارهای گذشته را از روی دوش خود بردارد، قادر نخواهد بود به طور مسالمت آمیز در جامعه ملل مستقر شود
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که این منطقه آشفته بتواند بار گذشته را منحرف کند، قادر به حل مسالمت آمیز در جامعه ملت ها خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. We don't have flat land in this region.
[ترجمه گوگل]ما در این منطقه زمین مسطح نداریم
[ترجمه ترگمان]ما زمین مسطح در این منطقه نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. It's in the underdeveloped eastern region of the country that the biggest problems exist.
[ترجمه گوگل]در منطقه توسعه نیافته شرق کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور در منطقه توسعه نیافته شرقی این کشور قرار دارد که بزرگ ترین مشکلات موجود در آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He will go up to the Arctic Region.
[ترجمه گوگل]او به منطقه قطب شمال خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]او به منطقه قطب شمال خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرف (اسم)
abutment, side, hand, party, direction, opponent, region, route, area, flank, angle, belt, suburb, half, opposite party

سامان (اسم)
capability, skill, wealth, border, abutment, order, country, region, knowledge, rest, target, welfare, calmness, furniture, arms, mind, wit, repose, well-being

فضا (اسم)
region, place, room, space, air, area

ناحیه (اسم)
region, area, realm, shire, zone, district, subregion, terrain, sector, demesne, output area, situs

منطقه (اسم)
region, area, zone

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

قلمرو (اسم)
region, dominion, circle, sphere, domain, scope, zone, bourn, territory, bourne, orbit, regality, milieu

سرزمین (اسم)
country, region, land, soil, territory, clime, terrene

دیار (اسم)
country, region, land

بوم (اسم)
region, habitat

محوطه بسیار وسیع و بی انتها (اسم)
region

تخصصی

[عمران و معماری] محدوده - منطقه - ناحیه - بخش - حوزه
[کامپیوتر] ناحیه
[برق و الکترونیک] ناحیه
[زمین شناسی] منطقه - ناحیهای پیوسته با مقداری عدم هماهنگی از نظر ویژگیهای انتخاب شده.
[نساجی] ناحیه - منطقه
[ریاضیات] ناحیه
[آمار] ناحیه

انگلیسی به انگلیسی

• area, territory, domain; field, area of activity or interest, sphere
a region is an area of a country or of the world.
you say in the region of to indicate that you are mentioning an approximate amount.

پیشنهاد کاربران

قسمت، بخش، زمینه
As these two regions have long been linked with the experience of pleasure
تفاوت region و area:
Use “region” for large geographic units and “area” for smaller ones.
سرزمین ، قلمرو ، منطقه ، ناحیه
( صنعت پخش ) ( فروش ) از region ( منطقه ) برای اندازه جغرافیایی بزرگ وarea ( ناحیه ) برای اندازه کوچکتر استفاده می شود.
منطقه
مثال: The vineyards are located in a picturesque region.
مزارع انگور در منطقه ای زیبا واقع شده اند.
منطقه
( Mantağe )
region: منطقه
Part قسمت شهری
Area منطقه و محله استانی
District ناحیه کشوری
Region حوزه جغرافیایی
همچنین:
قلمرو یا حوزه فعالیت یا علاقه
بخش یا بخشی از یک ارگانیسم که اغلب به نام قسمت یا اندام اصلی آن نامیده می شود
مثال:
the abdominal region
ریاضی:
دامنه
an area, especially part of a country or the world having definable characteristics but not always fixed boundaries
مَنطَقِه، یک ناحیهٔ جغرافیایی نسبتاً وسیع از یک کشور یا قاره است که دارای ویژگی های طبیعی و/یا انسانی متمایزی نسبت به مناطق همسایه باشد.
"the equatorial regions"
برای یادسپاری اسانتر، می توان از کلمات اشنای مرتبط در زمینه ساختار کلمه و معانی بهره برد.
Region ( ری جِن ) : منطقه.
Regime ( رِژیم ) :رژیم.
نکات:
1. ابتدای هردو کلمه، عبارت Regi است که همین کلمه از Re که به معنای دوباره می دهد و gi درست شده است ( شناسایی دقیق کلمه برای یادسپاری اسانتر )
...
[مشاهده متن کامل]

2. در ادامه ی عبارت Regi در یکی on به معنای بر و روی و در دیگری me به معنای من است.
3. دربرقراری ارتباط ذهنی بین این دو کلمه می توان گفت هر منطقه حتما دارای یک رژیم یا یک نظام حکومتی است.
هر منطقه یک رژیم دارد= every region has a regime
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات هم بازی کرد و به خیال پردازی پرداخت به طور مثال، فرض کنید عده ای در حال گذر از دشت و صحرا هستند که به منطقه ی جنیان می رسند و مورد ازار و اذیت انها قرار می گیرند تا این که از دست ان ها فرار می کنند و در بیابان به راه خود ادامه می دهند یکی ناگهان صدا می زند دوباره جن، فردی که از عاقلترین ان گروه بوده می گوید نه بابا این یک منطقه دیگری است به ان جا می رسند و بعد دوباره با دیدن یک ابادی دیگر همان فرد دوباره فریاد می زند دوباره جن، دوباره می گویند نه، اینجا یک منطقه ی دیگری است و این مرتب تکرار می شود، Region ( ری جِن ) و جواب می شنود که نه اینجا فقط یک منطقه است.

منطقه جغرافیایی
معنی regoin
A large of a country of the world usually without exact limits
با احترام به جیمین و Mahla
Region از لحاظ وسعت ، ، ، از area بزرگتر میباشد. .
درود
Area
Region=Area = . . . . ناحیه، منطقه،
ناحیه ، منطقه
Grapes from this region are very delicious
انگورهای این منطقه خیلی خوشمزه اند 🔝🔝🔝
یک بخش یا ناحیه از کشور یا جهان ( نه شهر )
Flooding is likely in some coastal regions of Northern Iran.
ناحیه
Mazandaran is one of the best farming regions of Iran
مازندران یکی از بهترین نواحی کشاورزی در ایران است ⚫️⚫️⚫️
منطقه ، ناحیه
قسمت. . بخش . . حوزه. . دور
ناحیه
در شیمی به معنای سامانه

جا دادن ، مکانی برای زندگی فراهم کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس