regimen

/ˈredʒəmən//ˈredʒɪmən/

معنی: پرهیز، حکومت، دسته، پرهیز غذایی، سیستم اداری
معانی دیگر: رژیم خوراکی، پرهیز خوراکی، پرهیزانه، (نادر) حکومت، فرمانروایی، رده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a regulated routine of therapy or exercise designed to promote health or fitness.
مشابه: discipline

- Calisthenics are part of her daily regimen as she prepares for the competition.
[ترجمه گوگل] کالیستنیکس بخشی از برنامه روزانه اوست که برای مسابقه آماده می شود
[ترجمه ترگمان] calisthenics بخشی از رژیم روزانه او هستند که برای رقابت آماده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any system that is in place.
مشابه: regime

- The morning meeting is part of the office regimen.
[ترجمه گوگل] جلسه صبح بخشی از رژیم اداری است
[ترجمه ترگمان] جلسه صبح بخشی از رژیم اداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to be on regimen
رژیم داشتن،پرهیز داشتن

2. to go on regimen
پرهیز کردن،رژیم گرفتن

3. Whatever regimen has been prescribed should be rigorously followed.
[ترجمه گوگل]هر رژیمی که تجویز شده است باید به شدت رعایت شود
[ترجمه ترگمان]هر رژیم غذایی که تجویز می شود باید به دقت دنبال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Patients maintain a strict dietary regimen.
[ترجمه گوگل]بیماران یک رژیم غذایی سخت را حفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]بیماران رژیم غذایی شدیدی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We used a combined regimen of injection treatment and radiation therapy.
[ترجمه گوگل]ما از یک رژیم ترکیبی درمان تزریقی و پرتودرمانی استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان]ما از یک رژیم ترکیبی از درمان تزریق و درمان تشعشع استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The doctor enforced a strict dietary regimen.
[ترجمه گوگل]دکتر یک رژیم غذایی سخت را اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر رژیم غذایی شدیدی را اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Exactly which is the best treatment regimen is a separate issue.
[ترجمه گوگل]اینکه دقیقا بهترین رژیم درمانی کدام است یک بحث جداگانه است
[ترجمه ترگمان]دقیقا که بهترین روش درمان یک مساله جداگانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The relative risk of developing resistance with each regimen is unknown.
[ترجمه گوگل]خطر نسبی ایجاد مقاومت در هر رژیم ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]ریسک نسبی مقاومت در حال توسعه با هر رژیم نا معلوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nevertheless, the stringent regimen that was normality for many - even in a lavish burg - was staggering back towards normal.
[ترجمه گوگل]با این وجود، رژیم سختگیرانه‌ای که برای خیلی‌ها عادی بود - حتی در یک خانه مجلل - به حالت عادی برگشته بود
[ترجمه ترگمان]با وجود این، رژیم سخت و سختگیرانه ای که برای بسیاری از مردم عادی بود - حتی در یک شهر پر زرق و برق - به حالت عادی بازمی گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The current recommended diabetic dietary regimen appears to result in a reduction in lipid cardiovascular risk.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رژیم غذایی توصیه شده فعلی برای دیابت منجر به کاهش خطر چربی های قلبی عروقی می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد رژیم غذایی توصیه شده در رژیم غذایی منجر به کاهش خطر بیماری های قلبی و عروقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The optimal regimen is not clearly established and should be studied in a randomised trial.
[ترجمه گوگل]رژیم بهینه به وضوح مشخص نشده است و باید در یک کارآزمایی تصادفی مورد مطالعه قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]رژیم مطلوب به وضوح مشخص نشده است و باید در یک آزمایش randomised مورد مطالعه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Direct the therapeutic regimen toward a reversal of the underlying disorder.
[ترجمه گوگل]رژیم درمانی را به سمت معکوس کردن اختلال زمینه ای هدایت کنید
[ترجمه ترگمان]روش درمانی را به سمت برگشت اختلال اساسی هدایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These patients underwent a bowel preparation and fasting regimen similar to the other patients in this study.
[ترجمه گوگل]این بیماران تحت رژیم آماده سازی روده و رژیم ناشتا مشابه سایر بیماران در این مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]این بیماران تحت شرایط آماده سازی روده و رژیم روزه مشابه بیماران دیگر در این مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The regimen consisted of a liquid diet for 36 hours, followed by an absolute fast for a further 12 hours.
[ترجمه گوگل]این رژیم شامل یک رژیم غذایی مایع به مدت 36 ساعت و به دنبال آن ناشتا بودن مطلق برای 12 ساعت دیگر بود
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی شامل رژیم غذایی مایع برای ۳۶ ساعت و پس از آن با سرعت مطلق برای ۱۲ ساعت دیگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her training regimen, which is now in full swing for Boston, involves a daily run of 5 to 8 miles.
[ترجمه گوگل]برنامه تمرینی او که اکنون برای بوستون در حال انجام است، شامل دویدن روزانه 5 تا 8 مایل است
[ترجمه ترگمان]رژیم آموزش او، که هم اکنون در نوسان کامل برای بوستون است، روزانه ۵ تا ۸ مایل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرهیز (اسم)
abstinence, regimen, austerity, diet

حکومت (اسم)
regimen, administration, government, reign, power, dominion, raj

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

پرهیز غذایی (اسم)
regimen

سیستم اداری (اسم)
regimen, system of government

تخصصی

[زمین شناسی] رژیم - در آب شناسی، رفتار مشخصه و مقدار کل آب درگیر در یک حوضه زهکشی را گویند که توسط اندازه گیری مقادیری مانند بارندگی، ذخیره سطحی و زیرسطحی و جریان و تبخیر و تعریق تعیین می شود. - مترادف: رژیم هیدرولوژیکی، رژیم آبی. - - در رودخانه ها، ویژگی های جریانی یک رودخانه. بالاخص رفتار یک رود منفرد (که شامل جریان های جزئی و سیلابهاست) با توجه به مقادیری مانند سرعت، حجم، اشکال و تغییرات کانال، ظرفیت حمل و نقل رسوبات، و مقدار مواد ذخیره شده برای حمل و نقل. - مقایسه شود با: رژیم. - - در موضوع دریاچه، تحلیلی از مقدار کل آب حمل شده در یک دریاچه در طول یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال) که شامل خروج آب (تراوش، تبخیر، تعریق، برون ریزش، تغییر مسیر) و ورود آب (بارندگی، درون ریزش، مهاجرت آب زیرزمینی، آب پمپ شده یا زهکشی شده به درون حوضه دریاچه) است. (ویچ و هامفریز 1966). - مترادف: رژیم آبشناختی. - - در یخچال شناسی، رجوع شود به balance.
[آب و خاک] رژیم

انگلیسی به انگلیسی

• government, reign, mode of rule; mode of living, manner of behaving
a regimen is a set of rules about food and exercise that some people follow in order to stay healthy; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A prescribed course of medical treatment, diet, or exercise 🏃
🔍 مترادف: Routine
✅ مثال: His daily regimen included a morning run, meditation, and a healthy breakfast
برنامه کاری یا درسی
پرهیز غذایی ( برنامه غذایی شامل یکسری منعیات و قوانین برای رسیدن به شکل فیریکی سالم )
noun
[count] : a plan or set of rules about food, exercise, etc. , to make someone become or stay healthy
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a daily training/exercise regimen
◀️a strict treatment/drug regimen
— often of
◀️a regimen of daily exercise
اما DIET رو هم دیکشنری رژیم غذایی تعریف کرده. ولی این میشه مجموعه ی همه ی غذاهایی که یک انسان/حیوان میخوره
🔴 the food that a person or animal usually eats
◀️Diets that are rich in fruits and vegetables have been shown to help prevent disease.
◀️a balanced diet
— often of
◀️Many birds live on a diet of insects.
Noncount
◀️studying the association between diet and disease
یا رژیم گرفتن ( روزه گرفتن ) همه معنا میده به عنوان فعل. مثلا
🔴to eat less food or to eat only particular kinds of food in order to lose weight : to be on a diet
◀️ I've been dieting for two months ( دو ماه رژیم بودم )

( به یک معنا ) برنامه روزمره، کار روزانه
سیستم اداری
ترویج یک سیستم اداری صاحب صلایت = cultivate a competency regimen
میزان استفاده یا عدم استفاده
دستورغذا

بپرس