regent

/ˈriːdʒənt//ˈriːdʒənt/

معنی: رئیس، عضو شورا، نایب السلطنه، اداره کننده، نماینده پادشاه
معانی دیگر: (نادر) نایب حکمران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: regentship (n.)
(1) تعریف: one who governs in place of a disabled or underage ruler.

- The prince had been regent for nearly nine years before becoming king upon his father's death.
[ترجمه روگر] شاهزاده قبل از شاه شدن نزدیک به نه سال نایب السلطنه بود تا وقتی پدرش مرد
|
[ترجمه گوگل] شاهزاده قبل از مرگ پدرش، نزدیک به نه سال نایب السلطنه بود
[ترجمه ترگمان] شاهزاده تقریبا نه سال پیش از مرگ پدرش نایب السلطنه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- During the boyhood of Peter the Great, his half-sister Sophia held power as regent.
[ترجمه گوگل] در دوران کودکی پتر کبیر، خواهر ناتنی او سوفیا به عنوان نایب السلطنه قدرت را در دست داشت
[ترجمه ترگمان] سوفیا، خواهر ناتنی او، در دوران کودکی، قدرت خود را به عنوان نایب السلطنه حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a member of the governing body of an institution, such as a state university or educational system.

- The regents of the university met to discuss an increase in tuition.
[ترجمه گوگل] روسای دانشگاه برای بحث در مورد افزایش شهریه ملاقات کردند
[ترجمه ترگمان] The دانشگاه برای بحث در مورد افزایش شهریه ملاقات کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a ruler or governor.

- They appealed to the regents of the province.
[ترجمه گوگل] آنها به نایب السلطنه استان مراجعه کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها از the این استان درخواست استیناف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. prince regent
شاهزاده نایب السلطنه

2. The Regent hotel has a superlative view of Hong Kong island.
[ترجمه گوگل]هتل ریجنت منظره ای عالی از جزیره هنگ کنگ دارد
[ترجمه ترگمان]هتل نایب السلطنه نمای عالی از جزیره هنگ کنگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. George IV became Prince Regent in 18 because of his father's insanity.
[ترجمه گوگل]جورج چهارم در سال 18 به دلیل جنون پدرش شاهزاده جانشین شد
[ترجمه ترگمان]جورج چهارم به دلیل جنون پدرش در سن ۱۸ سالگی به سلطنت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On 10 April 1911 Ras Tasamma, the Regent, died of a stroke.
[ترجمه گوگل]در 10 آوریل 1911 راس تاسما، نایب السلطنه بر اثر سکته مغزی درگذشت
[ترجمه ترگمان]در ۱۰ آوریل ۱۹۱۱، راس Tasamma، نایب السلطنه، براثر سکته درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hong Kong based regent Hotels emerged as the operator of the Windsor Hotel.
[ترجمه گوگل]Regent Hotels مستقر در هنگ کنگ به عنوان اپراتور هتل ویندزور ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]هتل regent مستقر در هنگ کنگ به عنوان گرداننده هتل Windsor ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Regent John Munger participated via telephone.
[ترجمه گوگل]ریجنت جان مانگر از طریق تلفن شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]Regent جان Munger از طریق تلفن شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But, all young. Too young to be Regent, I say.
[ترجمه mina yazdani] اما همه جوان هستند. به نظر من برای نایب السلطنه شدن، خیلی جوان هستند.
|
[ترجمه گوگل]اما، همه جوان من می گویم برای ریجنت بودن خیلی جوان است
[ترجمه ترگمان]اما، خیلی جوان می گویم: زیادی جوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whatever it was, the Regent saw it as an unlooked-for opportunity.
[ترجمه گوگل]هر چه که بود، ریجنت آن را فرصتی غیر منتظره می دید
[ترجمه ترگمان]هر چه بود، ریجنتز پارک این را به عنوان یک فرصت غیرمنتظره می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new regent was given the opportunity to determine a much more clear-cut policy than that of the 1540s.
[ترجمه گوگل]به نایب السلطنه جدید این فرصت داده شد تا سیاستی بسیار واضح تر از سیاست دهه 1540 تعیین کند
[ترجمه ترگمان]نایب السلطنه جدید این فرصت را به دست آورد که سیاست clear را به مراتب بهتر از آن تعیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Accepted first as regent, he was in 1037 recognised as king, and Emma went into exile.
[ترجمه گوگل]او ابتدا به عنوان نایب السلطنه پذیرفته شد، در سال 1037 به عنوان پادشاه شناخته شد و اما به تبعید رفت
[ترجمه ترگمان]اول به عنوان نماینده پادشاه، او در ۱۰۳۷ به عنوان پادشاه شناخته شد و اما به تبعید رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A regent assumes almost full powers.
[ترجمه گوگل]یک نایب السلطنه تقریباً قدرت کامل را در اختیار می گیرد
[ترجمه ترگمان]یک نایب السلطنه تقریبا تمام قدرت را به دست می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Accurately he was only regent of the Winds, viceroy of the gods.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً نایب السلطنه خدایان بود
[ترجمه ترگمان]اون فقط نایب السلطنه بوده، فرمانده خدایان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I walked down Regent Street, with its crowds of tourists and Christmas shoppers.
[ترجمه گوگل]در خیابان ریجنت با انبوه گردشگران و خریداران کریسمس قدم زدم
[ترجمه ترگمان]با جمعیت توریست ها و خریداران کریسمس در خیابان ری جنت قدم زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of them, Frumentius, was appointed Regent during Ezana's childhood.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها، فرومنتیوس، در دوران کودکی ایزانا به عنوان نایب السلطنه منصوب شد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها، Frumentius، در دوران کودکی Ezana به عنوان نایب السلطنه انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Welcome to the online home of Regent Christian Academy ( RCA ).
[ترجمه گوگل]به خانه آنلاین Regent Christian Academy (RCA) خوش آمدید
[ترجمه ترگمان]به خانه آنلاین آکادمی کریستین (آر سی ای)خوش آمدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رئیس (اسم)
provost, principal, superior, head, master, manager, director, superintendent, warden, commander, chief, leader, prefect, premier, headman, premiere, boss, chairman, president, ruler, sheik, sheikh, regent, dean, head master, higher-up, syndic

عضو شورا (اسم)
councilor, councillor, regent

نایب السلطنه (اسم)
exarch, regent, crown prince, viceroy, nabob, vice-regent

اداره کننده (اسم)
director, regent

نماینده پادشاه (اسم)
regent

انگلیسی به انگلیسی

• one who governs a state in the king's absence; member of a management board, member of a board of governors
pertaining to one who rules a nation in the king's absence
a regent is a person who rules a country when the king or queen is unable to rule, for example because they are too young or too ill.

پیشنهاد کاربران

نائب السلطنه
مثال:
We are the regents of God and a regent is one who obeys and puts into practice the will of the one who sent him.
ما نائب السلطنه خدا هستیم و یک نائب السلطنه کسی است که خواسته کسی که او را فرستاده اطاعت و عمل می کند.
یه نوع مدل موی ژاپنی شبیه یاکوزاها
( امریکا ) عضو هیات امنا
نایب السلطنه
someone who governs instead of a king or queen, because the king or queen is sick, absent, or still a child

بپرس