regality

/rɪˈɡælɪtiː//rɪˈɡælɪtɪ/

معنی: قلمرو، شاهی، پادشاهی
معانی دیگر: سلطنت

جمله های نمونه

1. These were known as burghs of barony and regality.
[ترجمه گوگل]اینها به عنوان بوق های بارونی و سلطنت شناخته می شدند
[ترجمه ترگمان]این ها به عنوان burghs بارون و regality شناخته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By MICHELLE PRICE Olusegun Obasanjo retains the air of regality common to retired heads of state.
[ترجمه گوگل]توسط میشل قیمت اولوسگون اوباسانجو هوای سلطنتی را که برای سران بازنشسته کشورها رایج است حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]با افزایش قیمت MICHELLE اوباسانجو، Obasanjo Obasanjo حالت عادی خود را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The power of emperor's guard troopswastheorganic constitute of Chinese ancient regality.
[ترجمه گوگل]قدرت سربازان گارد امپراطور، ارگانیک بود که سلطنت باستانی چین را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]قدرت گارد سلطنتی troopswastheorganic از regality باستانی چینی تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The chapter three, With Outer Chapter of Bao Puzi, the Confucianism is discussed in aspects of relationship between regality and liege, Xing and Ren.
[ترجمه گوگل]فصل سوم، با فصل بیرونی بائو پوزی، آیین کنفوسیوس در جنبه‌هایی از رابطه بین سلطنت و لیژ، زینگ و رن مورد بحث قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]فصل سوم با بخش بیرونی of Bao، the در جنبه های ارتباط بین regality و مخدوم، ژینگ و رن مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People with Leo in the Ascendant seem to possess a flair for the life of nobility and regality.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد افرادی که لئو در صعود دارند استعدادی برای زندگی اشرافی و سلطنتی دارند
[ترجمه ترگمان]مردم با لئو در the به نظر می رسد که استعداد زندگی اشراف و regality را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The power of emperor's guard troops was the organic constitute of Chinese ancient autarchical regality.
[ترجمه گوگل]قدرت نیروهای گارد امپراتور، ساختار ارگانیک سلطنت استبدادی باستانی چین بود
[ترجمه ترگمان]قدرت سپاه پاسداران امپراطور، ارگانیک باستان شناسان باستانی چینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلمرو (اسم)
region, dominion, circle, sphere, domain, scope, zone, bourn, territory, bourne, orbit, regality, milieu

شاهی (اسم)
cress, penny, garden cress, kingship, regality

پادشاهی (اسم)
sovereignty, kingdom, regality

انگلیسی به انگلیسی

• kingdom, sovereignty, royalty; rights and jurisdiction of a king

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : regality
✅️ صفت ( adjective ) : regal
✅️ قید ( adverb ) : regally
مربوط ، یا مناسب برای پادشاه

بپرس