regale

/rɪˈɡeɪl//rɪˈɡeɪl/

معنی: مهمانی، خوراک لذیذ، سور دادن
معانی دیگر: (به افتخار کسی) ضیافت دادن، سرگرم و محظوظ کردن، سخت خشنود کردن، (قدیمی) سور

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: regales, regaling, regaled
(1) تعریف: to entertain or delight, as with humorous tales.
مشابه: amuse, beguile, captivate, charm, delight, entertain, enthrall, entrance, fascinate

- His friends laughed heartily as he regaled them with zany stories of his high school days.
[ترجمه گوگل] دوستانش از صمیم قلب می خندیدند و او آنها را با داستان های مسخره دوران دبیرستانش شادی می کرد
[ترجمه ترگمان] دوستانش از ته دل خندیدند و او را به یاد روزه ای دبیرستان his دعوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to entertain with a feast.
مترادف: feast, wine and dine
مشابه: banquet, entertain, fete, treat

- After they regaled their guests, there was music and dancing.
[ترجمه گوگل] پس از پذیرایی از مهمانان خود، موسیقی و رقص برپا شد
[ترجمه ترگمان] بعد از این که مهمانان خود را مهمان کردند، موسیقی و رقص برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to eat and drink well and sumptuously; feast.
مترادف: feast
مشابه: banquet, dine, indulge

جمله های نمونه

1. She regaled the guests with the best dishes she could offer.
[ترجمه گوگل]او میهمانان را با بهترین غذاهایی که می‌توانست عرضه کند، پذیرایی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]به میهمانان خوش آمد گفت که بهترین غذاها ممکن است پیشنهاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She regaled us with an account of her school-days.
[ترجمه گوگل]او با گزارشی از دوران مدرسه اش ما را تحسین کرد
[ترجمه ترگمان]به خاطر روزه ای مدرسه اش به ما لطف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sailor regaled us all night with stories of his adventures.
[ترجمه گوگل]ملوان تمام شب را با داستان‌هایی از ماجراهایش به ما احترام گذاشت
[ترجمه ترگمان]ملوان تمام شب را برای ما تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She regaled us with tales of her wild youth.
[ترجمه گوگل]او ما را با داستان های جوانی وحشی خود تحسین کرد
[ترجمه ترگمان]داستان های دوران جوانی او را به ما یاد می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The teacher regaled the children with some fairy tales.
[ترجمه گوگل]معلم بچه ها را با چند افسانه قدردانی کرد
[ترجمه ترگمان]معلم با بعضی از قصه های پریان، بچه ها را ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He regaled us with tales of his days as a jazz pianist.
[ترجمه گوگل]او ما را با داستان های دوران خود به عنوان نوازنده پیانو جاز تحسین کرد
[ترجمه ترگمان]از روزه ای خود به عنوان یک پیانیست حرفه ای به ما تعارف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are regaling on cream cakes.
[ترجمه گوگل]آنها روی کیک های خامه ای شیرین می شوند
[ترجمه ترگمان]اونا دارن از کیک های خامه ای پذیرایی می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He regaled us with some jokes.
[ترجمه گوگل]او با چند شوخی ما را تحسین کرد
[ترجمه ترگمان]با چند تا لطیفه به ما گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We regaled ourselves on caviar and champagne.
[ترجمه گوگل]ما از خاویار و شامپاین لذت بردیم
[ترجمه ترگمان]شام پانی و شامپاین می خوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bailey regaled the customers with tales of our exploits.
[ترجمه گوگل]بیلی مشتریان را با داستان های سوء استفاده های ما خوشحال کرد
[ترجمه ترگمان]بیلی با داستان هایی درباره شاهکارهای ما دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was regaling us with tales of her youth.
[ترجمه گوگل]او ما را با قصه های دوران جوانی اش جشن می گرفت
[ترجمه ترگمان]او را با داستان هایی از جوانی اش پذیرایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was constantly regaled with tales of woe.
[ترجمه گوگل]او دائماً با افسانه های بدبختی مفتخر بود
[ترجمه ترگمان]پیوسته داستان هایی از غم و اندوه را به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Today the Fothergill Fountain can be seen regaling the first president's achievements.
[ترجمه گوگل]امروزه چشمه فوترگیل را می‌توان مشاهده کرد که دستاوردهای اولین رئیس جمهور را به نمایش می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]امروزه این چشمه Fothergill می تواند به عنوان اولین دستاوردهای رئیس جمهور دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From there he would descend and regale visitors with his anecdotes, causing queues to form far down the drive.
[ترجمه گوگل]از آنجا فرود می آمد و با حکایات خود به بازدیدکنندگان می آمد و باعث می شد که صف هایی بسیار پایین تر از ماشین تشکیل شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا با anecdotes پایین می رفت و regale را با anecdotes می نوشت، و باعث می شد که صف ها از راه دور تشکیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Charles found the Stage Doorman, who was already regaling a little circle of cast with what he had seen.
[ترجمه گوگل]چارلز دربان صحنه را پیدا کرد که قبلاً حلقه کوچکی از بازیگران را با چیزهایی که دیده بود خوشحال می کرد
[ترجمه ترگمان]شارل در آن جا نگهبان را پیدا کرد، کسی که از همان جا با چیزهایی که دیده بود دور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهمانی (اسم)
party, reception, entertainment, banquet, feast, dinner, regale, cocktail

خوراک لذیذ (اسم)
delicacy, regale

سور دادن (فعل)
regale

انگلیسی به انگلیسی

• make happy, please, delight; entertain with a feast, host at a party
if someone regales you with stories or jokes, they tell you a lot of them, whether you want to hear them or not.

پیشنهاد کاربران

مشغول کردن، سرگرم کردن
این فعل به شکل زیر استفاده میشه
Regale sb with sth
1. مشغول کردن کسی ( معمولا با تعریف جوک یا داستان )
you must me with all the thrilling details

بپرس