فعل گذرا ( transitive verb )حالات: regales, regaling, regaled
• (1)تعریف: to entertain or delight, as with humorous tales. • مشابه: amuse, beguile, captivate, charm, delight, entertain, enthrall, entrance, fascinate
- His friends laughed heartily as he regaled them with zany stories of his high school days.
[ترجمه گوگل] دوستانش از صمیم قلب می خندیدند و او آنها را با داستان های مسخره دوران دبیرستانش شادی می کرد [ترجمه ترگمان] دوستانش از ته دل خندیدند و او را به یاد روزه ای دبیرستان his دعوت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to entertain with a feast. • مترادف: feast, wine and dine • مشابه: banquet, entertain, fete, treat
- After they regaled their guests, there was music and dancing.
[ترجمه گوگل] پس از پذیرایی از مهمانان خود، موسیقی و رقص برپا شد [ترجمه ترگمان] بعد از این که مهمانان خود را مهمان کردند، موسیقی و رقص برگزار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to eat and drink well and sumptuously; feast. • مترادف: feast • مشابه: banquet, dine, indulge
جمله های نمونه
1. She regaled the guests with the best dishes she could offer.
[ترجمه گوگل]او میهمانان را با بهترین غذاهایی که میتوانست عرضه کند، پذیرایی میکرد [ترجمه ترگمان]به میهمانان خوش آمد گفت که بهترین غذاها ممکن است پیشنهاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She regaled us with an account of her school-days.
[ترجمه mahan m] با داستانی از دوران مدرسه اش ما را سرگرم کرد
|
[ترجمه گوگل]او با گزارشی از دوران مدرسه اش ما را تحسین کرد [ترجمه ترگمان]به خاطر روزه ای مدرسه اش به ما لطف کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The sailor regaled us all night with stories of his adventures.
[ترجمه گوگل]ملوان تمام شب را با داستانهایی از ماجراهایش به ما احترام گذاشت [ترجمه ترگمان]ملوان تمام شب را برای ما تعریف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She regaled us with tales of her wild youth.
[ترجمه گوگل]او ما را با داستان های جوانی وحشی خود تحسین کرد [ترجمه ترگمان]داستان های دوران جوانی او را به ما یاد می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The teacher regaled the children with some fairy tales.
[ترجمه گوگل]معلم بچه ها را با چند افسانه قدردانی کرد [ترجمه ترگمان]معلم با بعضی از قصه های پریان، بچه ها را ناراحت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He regaled us with tales of his days as a jazz pianist.
[ترجمه گوگل]او ما را با داستان های دوران خود به عنوان نوازنده پیانو جاز تحسین کرد [ترجمه ترگمان]از روزه ای خود به عنوان یک پیانیست حرفه ای به ما تعارف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They are regaling on cream cakes.
[ترجمه گوگل]آنها روی کیک های خامه ای شیرین می شوند [ترجمه ترگمان]اونا دارن از کیک های خامه ای پذیرایی می کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He regaled us with some jokes.
[ترجمه گوگل]او با چند شوخی ما را تحسین کرد [ترجمه ترگمان]با چند تا لطیفه به ما گفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We regaled ourselves on caviar and champagne.
[ترجمه گوگل]ما از خاویار و شامپاین لذت بردیم [ترجمه ترگمان]شام پانی و شامپاین می خوریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Bailey regaled the customers with tales of our exploits.
[ترجمه گوگل]بیلی مشتریان را با داستان های سوء استفاده های ما خوشحال کرد [ترجمه ترگمان]بیلی با داستان هایی درباره شاهکارهای ما دوست داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She was regaling us with tales of her youth.
[ترجمه گوگل]او ما را با قصه های دوران جوانی اش جشن می گرفت [ترجمه ترگمان]او را با داستان هایی از جوانی اش پذیرایی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was constantly regaled with tales of woe.
[ترجمه گوگل]او دائماً با افسانه های بدبختی مفتخر بود [ترجمه ترگمان]پیوسته داستان هایی از غم و اندوه را به یاد می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Today the Fothergill Fountain can be seen regaling the first president's achievements.
[ترجمه گوگل]امروزه چشمه فوترگیل را میتوان مشاهده کرد که دستاوردهای اولین رئیس جمهور را به نمایش میگذارد [ترجمه ترگمان]امروزه این چشمه Fothergill می تواند به عنوان اولین دستاوردهای رئیس جمهور دیده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. From there he would descend and regale visitors with his anecdotes, causing queues to form far down the drive.
[ترجمه گوگل]از آنجا فرود می آمد و با حکایات خود به بازدیدکنندگان می آمد و باعث می شد که صف هایی بسیار پایین تر از ماشین تشکیل شود [ترجمه ترگمان]از آنجا با anecdotes پایین می رفت و regale را با anecdotes می نوشت، و باعث می شد که صف ها از راه دور تشکیل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Charles found the Stage Doorman, who was already regaling a little circle of cast with what he had seen.
[ترجمه گوگل]چارلز دربان صحنه را پیدا کرد که قبلاً حلقه کوچکی از بازیگران را با چیزهایی که دیده بود خوشحال می کرد [ترجمه ترگمان]شارل در آن جا نگهبان را پیدا کرد، کسی که از همان جا با چیزهایی که دیده بود دور شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• make happy, please, delight; entertain with a feast, host at a party if someone regales you with stories or jokes, they tell you a lot of them, whether you want to hear them or not.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To entertain or amuse someone with stories or food 🎉 🔍 مترادف: Entertain ✅ مثال: He regaled his guests with stories of his travels around the world
مشغول کردن، سرگرم کردن این فعل به شکل زیر استفاده میشه Regale sb with sth
1. مشغول کردن کسی ( معمولا با تعریف جوک یا داستان ) you must me with all the thrilling details