regal

/ˈriːɡəl//ˈriːɡəl/

معنی: شاهوار
معانی دیگر: مجلل، با شکوه، شایگان، شکوهمند، شاهی، شاهانه، سلطنتی، شهوار، خسروانی، کاویان، پادشاهی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: regally (adv.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or suitable for royalty; royal.
مشابه: kingly, majestic, royal

- The crown is a regal symbol.
[ترجمه گوگل] تاج یک نماد سلطنتی است
[ترجمه ترگمان] تاج یک نماد شاهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: imposing and splendid.
مشابه: grand, grandiose, kingly, majestic, splendid

- a regal ceremony
[ترجمه گوگل] یک مراسم سلطنتی
[ترجمه ترگمان] مراسمی شاهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the regal diadem
تاج پادشاهی

2. the new hotel's regal beauty
زیبایی شکوهمند هتل جدید

3. He sat with such regal dignity.
[ترجمه گوگل]با چنین وقار سلطنتی نشست
[ترجمه ترگمان]او با چنان وقار و شاهوار نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His manner is not so much regal as professorial.
[ترجمه گوگل]روش او آنقدر شاهانه نیست که پروفسوری است
[ترجمه ترگمان]رفتارش چندان به عنوان استادی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The regal lady is her mother.
[ترجمه گوگل]بانوی سلطنتی مادرش است
[ترجمه ترگمان]این خانم regal، مادرش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She dismissed him with a regal gesture.
[ترجمه گوگل]او را با یک حرکت شاهانه اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]با حرکتی شاهانه او را مرخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shown here is the Regal Supreme, supplied complete with a pocket-sprung mattress to bring modern comfort to antique furniture.
[ترجمه گوگل]در اینجا Regal Supreme نشان داده شده است که همراه با یک تشک فنردار جیبی عرضه شده است تا راحتی مدرن را به مبلمان آنتیک بیاورد
[ترجمه ترگمان]در اینجا، دیوان عالی Regal نشان داده شده است که با یک تشک پر از جیب تکمیل شده است تا راحتی مدرن را به اثاثیه قدیمی بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Went to work in the Regal, some movie palace, a right fleapit.
[ترجمه گوگل]رفت برای کار در Regal، برخی از کاخ فیلم، فلاپیت سمت راست
[ترجمه ترگمان]رفت تو یه خونه زیرزمینی، یه قصر فیلم، یه fleapit درست و حسابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. James watched with regal detachment.
[ترجمه گوگل]جیمز با جدایی سلطنتی تماشا می کرد
[ترجمه ترگمان]جیمز با detachment شاهانه آن را تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Outfitted in his regal trappings, he would symbolize imperial authority.
[ترجمه گوگل]او با تزیینات سلطنتی خود، نماد اقتدار امپراتوری بود
[ترجمه ترگمان]outfitted بر روی زین شاهانه او he امپراطوری را نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A regal member of the mint family, basil has some of the same aromatic characteristics as its kin.
[ترجمه گوگل]ریحان که عضوی سلطنتی از خانواده نعناع است، برخی از ویژگی های معطر مشابه خویشاوندان خود را دارد
[ترجمه ترگمان]ریحان یک عضو شاهانه خانواده نعناع، برخی از ویژگی های آروماتیک مشابه خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But Tuesday night she appeared soft, relaxed and regal, even in a businesslike black pants suit.
[ترجمه گوگل]اما سه‌شنبه شب او حتی با کت و شلوار مشکی تجاری، نرم، آرام و سلطنتی ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]اما شب سه شنبه او آرام، آرام و شاهانه و حتی با شلوار فراک سیاه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lights of the Regal cinema were just coming into view when he suddenly stopped dead in his tracks.
[ترجمه گوگل]چراغ‌های سینمای رگال در حال نمایان شدن بود که ناگهان او از بین رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی ناگهان خاموش شد، چراغ های سینما دیده می شدند که ناگهان در جایش خشک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He made a regal entrance.
[ترجمه گوگل]او یک ورودی سلطنتی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]اون یه ورودی شاهانه درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاهوار (صفت)
royal, kingly, regal

انگلیسی به انگلیسی

• majestic, royal, pertaining to kings or queens
something that is regal is very impressive.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Relating to a king or queen 👑
🔍 مترادف: Royal
✅ مثال: She carried herself with a regal air, commanding respect wherever she went
مثال؛
The queen wore a regal crown.
A person might say, “The regal palace was a sight to behold. ”
Another might comment, “The regal dining room was adorned with chandeliers and fine china. ”
وقتی با horse بیاد یعنی regal horse میشه اسب نجیب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : regality
✅️ صفت ( adjective ) : regal
✅️ قید ( adverb ) : regally
What’s your favourite wild animal? ( Why? )
✤ My favourite wild animal is a tiger because I think tigers are beautiful creatures and they look very regal
کاویانی
یه نوع ارگ کوچک که در اواخر قرون وسطا استفاده می شد
وقار
شکوهمند
شاهانه
فاخر
پادشاهانه، شاه وار
سرگرم کردن

بپرس