refuge

/ˈrefjuːdʒ//ˈrefjuːdʒ/

معنی: پناه، پناه گاه، پناهندگی، مفر، ملجا، تحصن، پناه دادن، پناه بردن
معانی دیگر: زنهار، امان، جان پناه، محل امن و امان، گریزگاه، (جاده وخیابان) جزیره ی ایمنی، میان سکوب، راه میان، اقدام اضطراری، بهانه، دستاویز، مستمسک، حفاظتگاه جانوران، امانگاه جانوران (که در آنجا حراست می شوند و شکار ممنوع است)، امانستان، منطقه حفاظت شده، (قدیمی) پناه دادن، امان دادن، زنهار دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: shelter, protection, or comfort.
مترادف: comfort, protection, safety, shelter

- We found refuge in a cave during the storm.
[ترجمه BTS💜army] در طول طوفان، پناهگاهی در یک غار پیدا کردیم.
|
[ترجمه گوگل] هنگام طوفان به غار پناه بردیم
[ترجمه ترگمان] در طول توفان به غاری پناه بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Relief agencies have struggled to provide refuge for the victims of the disaster.
[ترجمه گوگل] سازمان های امدادی برای تامین پناهگاه برای قربانیان این فاجعه تلاش کرده اند
[ترجمه ترگمان] نهاده ای امدادی برای پناه دادن به قربانیان فاجعه تلاش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They went into the bus station, seeking refuge from the cold.
[ترجمه گوگل] آنها به داخل ایستگاه اتوبوس رفتند و از سرما پناه گرفتند
[ترجمه ترگمان] به ایستگاه اتوبوس رفتند و از سرما پناه گاه خود را پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Abused and neglected by her husband, she took refuge in her children.
[ترجمه گوگل] او که مورد آزار و غفلت شوهرش قرار گرفته بود، به فرزندانش پناه برد
[ترجمه ترگمان] از دست شوهرش گذشت و به فرزندانش پناه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a place of protection or shelter from danger or hardship.
مترادف: harbor, haven, shelter
مشابه: anchorage, bosom, cover, lair, oasis, sanctuary

- Their home became a refuge for escaped slaves.
[ترجمه گوگل] خانه آنها پناهگاه بردگان فراری شد
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها پناهگاهی برای بردگان فراری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The orphaned cub was taken to a wildlife refuge.
[ترجمه گوگل] توله یتیم به پناهگاه حیات وحش منتقل شد
[ترجمه ترگمان] بچه یتیم، به پناه گاه حیات وحش برده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: anything, such as a person or belief, to which one turns for comfort or help.
مترادف: comfort, resort
مشابه: bosom, oasis

- Her work was her refuge during those lonely days.
[ترجمه گوگل] کار او پناهگاه او در آن روزهای تنهایی بود
[ترجمه ترگمان] در آن روزه ای تنهایی کارش به او پناه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to give refuge
پناه دادن

2. to seek refuge
پناه بردن

3. (s. johnson) patriotism is the last refuge of a scoundrel
میهن پرستی آخرین دستاویز آدم های رذل است.

4. . . . misfortune has forced us to seek refuge here
. . . از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

5. because of misadventure we have sought refuge here
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

6. it was raining; therefore, we found refuge in a cave
باران می آمد لذا به غاری پناه بردیم.

7. they lighted the dynamite's fuse and took refuge behind a wall
آنها فتیله ی دینامیت را روشن کردند و پشت دیوار پناه گرفتند.

8. as the enemy approached, the people deserted the city and took refuge in the mountains
دشمن که نزدیک شد مردم شهر را رها کردند و به کوهستان ها پناه بردند.

9. They looked to the country as the last refuge of liberty.
[ترجمه گوگل]آنها به کشور به عنوان آخرین پناهگاه آزادی می نگریستند
[ترجمه ترگمان]به روستا به عنوان آخرین پناه گاه آزادی نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A further 300 people have taken refuge in the US embassy.
[ترجمه گوگل]300 نفر دیگر به سفارت آمریکا پناه برده اند
[ترجمه ترگمان]۳۰۰ نفر دیگر به سفارت ایالات متحده پناهنده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Crying is the refuge of plain women. Pretty women go shopping.
[ترجمه گوگل]گریه پناه زنان ساده است زنان زیبا به خرید می روند
[ترجمه ترگمان]گریه و زاری برای زنان ساده است زنان زیبا به خرید می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They took refuge in the embassy.
[ترجمه گوگل]به سفارت پناه بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به سفارت پناه بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All too often, they get bored, and seek refuge in drink and drugs.
[ترجمه گوگل]خیلی وقت ها حوصله شان سر می رود و به نوشیدنی و مواد مخدر پناه می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب خسته می شوند و به دنبال پناه گرفتن در نوشیدن و مصرف مواد مخدر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They sought refuge in the mountain villages.
[ترجمه گوگل]به روستاهای کوهستانی پناه بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در روستاهای کوهستانی پناه گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The growing number of people seeking refuge in Thailand is beginning to concern Western aid agencies.
[ترجمه گوگل]تعداد فزاینده افرادی که به دنبال پناهندگی در تایلند هستند، آژانس های کمک رسانی غربی را نگران کرده است
[ترجمه ترگمان]شمار فزاینده مردمی که به تایلند پناه می برند آغاز به نگرانی آژانس های کمک رسانی غربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پناه (اسم)
shelter, asylum, blind, sconce, refuge, awning, bulwark, safeguard, guard, coverture

پناه گاه (اسم)
burrow, shelter, stronghold, sanctuary, asylum, harbor, refuge, awning, harborage, blindage, hovel, covert, howff, resort

پناهندگی (اسم)
defection, refuge

مفر (اسم)
loophole, refuge, resort

ملجا (اسم)
refuge, resort

تحصن (اسم)
refuge, self-defense

پناه دادن (فعل)
house, ensconce, shelter, harbor, refuge, fence, embower

پناه بردن (فعل)
harbor, harbour, refuge

تخصصی

[عمران و معماری] جزیره ایمنی - پناه دهنده
[زمین شناسی] جان پناه، پناهگاه
[] پناهگاه

انگلیسی به انگلیسی

• shelter, protection; safe place, secure location; recourse, access to protection; traffic island on a busy road where pedestrians can wait safely before crossing the road
take shelter, find protection; provide shelter, provide protection
when you seek or take refuge, you try to protect yourself from unhappiness or an unpleasant situation by behaving or thinking in a particular way.
to take refuge also means to try and avoid physical harm by hiding somewhere.
a refuge is a place where you go for safety and protection.

پیشنهاد کاربران

۱. پناه. ملجا ۲. پناهگاه ۳. ( ترافیک ) جزیره ایمنی
مثال:
His refuge will indeed be paradise.
براستی ملجا و پناهگاه آنها بهشت خواهد بود.
�فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَىٰ�
مأمن
مکان امنی که در آن جا خوش می کنند
God bless me با عبارت God, be my refuge چه فرقی داره
refuge ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: پناه‏جا
تعریف: گذرگاهی در وسط سواره‏رو برای توقف ایمن عابر پیاده در هنگام عبور
پناهگاه یا جایی که انسان بتواند انجا زندگی کند
پناهگاه ( refuge of the nation:پناهگاه ملت )

بپرس