اسم ( noun )
• (1) تعریف: shelter, protection, or comfort.
• مترادف: comfort, protection, safety, shelter
• مترادف: comfort, protection, safety, shelter
- We found refuge in a cave during the storm.
[ترجمه BTS💜army] در طول طوفان، پناهگاهی در یک غار پیدا کردیم.|
[ترجمه گوگل] هنگام طوفان به غار پناه بردیم[ترجمه ترگمان] در طول توفان به غاری پناه بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Relief agencies have struggled to provide refuge for the victims of the disaster.
[ترجمه گوگل] سازمان های امدادی برای تامین پناهگاه برای قربانیان این فاجعه تلاش کرده اند
[ترجمه ترگمان] نهاده ای امدادی برای پناه دادن به قربانیان فاجعه تلاش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نهاده ای امدادی برای پناه دادن به قربانیان فاجعه تلاش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They went into the bus station, seeking refuge from the cold.
[ترجمه گوگل] آنها به داخل ایستگاه اتوبوس رفتند و از سرما پناه گرفتند
[ترجمه ترگمان] به ایستگاه اتوبوس رفتند و از سرما پناه گاه خود را پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به ایستگاه اتوبوس رفتند و از سرما پناه گاه خود را پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Abused and neglected by her husband, she took refuge in her children.
[ترجمه گوگل] او که مورد آزار و غفلت شوهرش قرار گرفته بود، به فرزندانش پناه برد
[ترجمه ترگمان] از دست شوهرش گذشت و به فرزندانش پناه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از دست شوهرش گذشت و به فرزندانش پناه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a place of protection or shelter from danger or hardship.
• مترادف: harbor, haven, shelter
• مشابه: anchorage, bosom, cover, lair, oasis, sanctuary
• مترادف: harbor, haven, shelter
• مشابه: anchorage, bosom, cover, lair, oasis, sanctuary
- Their home became a refuge for escaped slaves.
[ترجمه گوگل] خانه آنها پناهگاه بردگان فراری شد
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها پناهگاهی برای بردگان فراری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها پناهگاهی برای بردگان فراری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The orphaned cub was taken to a wildlife refuge.
[ترجمه گوگل] توله یتیم به پناهگاه حیات وحش منتقل شد
[ترجمه ترگمان] بچه یتیم، به پناه گاه حیات وحش برده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه یتیم، به پناه گاه حیات وحش برده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: anything, such as a person or belief, to which one turns for comfort or help.
• مترادف: comfort, resort
• مشابه: bosom, oasis
• مترادف: comfort, resort
• مشابه: bosom, oasis
- Her work was her refuge during those lonely days.
[ترجمه گوگل] کار او پناهگاه او در آن روزهای تنهایی بود
[ترجمه ترگمان] در آن روزه ای تنهایی کارش به او پناه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در آن روزه ای تنهایی کارش به او پناه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید