refueling

جمله های نمونه

1. the midair refueling of airplanes
سوخت گیری هواپیماها در هوا

2. His plane stopped in France to refuel.
[ترجمه گوگل]هواپیمای او برای سوخت گیری در فرانسه توقف کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیمای او برای سوخت گیری در فرانسه توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They refueled their plane and continued flying to the Netherlands.
[ترجمه گوگل]آنها به هواپیمای خود سوخت دادند و به پرواز خود به سمت هلند ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها سوار هواپیما شدند و به پرواز در هلند ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The plane was refuelled in Dubai.
[ترجمه گوگل]سوخت گیری هواپیما در دبی انجام شد
[ترجمه ترگمان]هواپیما در دبی شلوغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The attack refuelled fears of war.
[ترجمه گوگل]این حمله به ترس از جنگ دامن زد
[ترجمه ترگمان]این حمله ترس از جنگ را برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The airline's crew refuelled the plane.
[ترجمه گوگل]خدمه شرکت هواپیمایی به هواپیما سوخت رسانی کردند
[ترجمه ترگمان]خدمه پرواز هواپیما را سوار هواپیما کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The planes needed to refuel before the next mission.
[ترجمه گوگل]هواپیماها قبل از ماموریت بعدی نیاز به سوخت گیری داشتند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها برای سوخت گیری مجدد پیش از ماموریت بعدی نیاز به سوخت گیری مجدد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm going to refuel and you houseclean, we'll start in 5 minutes.
[ترجمه گوگل]من میرم بنزین بزنم تو نظافت خونه 5 دقیقه دیگه شروع میکنیم
[ترجمه ترگمان]من می خوام سوخت گیری کنم و شما houseclean، تا ۵ دقیقه دیگه شروع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The plane was refuelled and declared ready for service again.
[ترجمه گوگل]هواپیما سوخت گیری شد و دوباره آماده خدمت شد
[ترجمه ترگمان]هواپیما refuelled شده بود و دوباره آماده خدمت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The low wing design makes refuelling, fuel drains, and control linkages easy to access during the pre-flight inspection.
[ترجمه گوگل]طراحی بال پایین باعث می شود تا سوخت گیری، تخلیه سوخت و اتصالات کنترلی در طول بازرسی قبل از پرواز به راحتی دسترسی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]طرح بال پایین سوختگیری، تخلیه سوخت، و کنترل ارتباطات آسان برای دسترسی به هنگام بازرسی قبل از پرواز را آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These aircraft are able to refuel in midair.
[ترجمه گوگل]این هواپیماها قادر به سوخت گیری در هوا هستند
[ترجمه ترگمان]این هواپیماها قادر به سوخت گیری در هوا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It too would have to refuel in Newfoundland, giving them a twelve-hour lead.
[ترجمه گوگل]آن نیز باید در نیوفاندلند سوخت گیری کند و به آنها 12 ساعت سرب دهد
[ترجمه ترگمان]این کار برای سوخت گیری مجدد در نیوفاندلند امکان پذیر است و به آن ها یک رهبری دوازده ساعته می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 49-day refueling shutdown was scheduled to end May
[ترجمه گوگل]تعطیلی 49 روزه سوخت گیری قرار بود تا پایان ماه مه پایان یابد
[ترجمه ترگمان]تعطیلی ۴۹ روزه سوخت گیری برای پایان ماه مه برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The chopper went to refuel, came back and buzzed around some more and then returned to Glasgow.
[ترجمه گوگل]هلی کوپتر برای سوخت گیری رفت، برگشت و کمی دیگر در اطراف وزوز کرد و سپس به گلاسکو بازگشت
[ترجمه ترگمان]هلیکوپتر برای سوخت گیری رفت، برگشت و چند قدم دیگر دور زد و بعد به گلاسکو برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ground crew can now work to refuel, clean the squashed bugs off the bubble and put the aircraft to bed.
[ترجمه گوگل]خدمه زمینی اکنون می توانند برای سوخت گیری، پاک کردن حشرات له شده از حباب و خواباندن هواپیما کار کنند
[ترجمه ترگمان]خدمه زمینی هم اکنون می توانند برای سوخت گیری کار کنند، حشرات را از حباب بیرون کنند و هواپیما را به روی تخت خواب بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of refilling fuel, act of replenishing the supply of fuel

پیشنهاد کاربران

refueling ( حمل ونقل هوایی )
واژه مصوب: سوخت‏گیری مجدد
تعریف: پر کردن دوبارۀ مخزن سوخت هواپیما در آسمان یا زمین یا دریا|||متـ . سوخت‏گیری 2
سوخت گیری

بپرس