refuel

/riˈfjuːəl//ˌriːˈfjuːəl/

معنی: سوخت گیری کردن
معانی دیگر: (به ویژه هواپیما) دوباره سوخت گیری کردن، دوباره سوخت دادن، سوخت گیری مجدد کردن

جمله های نمونه

1. His plane stopped in France to refuel.
[ترجمه گوگل]هواپیمای او برای سوخت گیری در فرانسه توقف کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیمای او برای سوخت گیری در فرانسه توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The planes needed to refuel before the next mission.
[ترجمه گوگل]هواپیماها قبل از ماموریت بعدی نیاز به سوخت گیری داشتند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها برای سوخت گیری مجدد پیش از ماموریت بعدی نیاز به سوخت گیری مجدد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm going to refuel and you houseclean, we'll start in 5 minutes.
[ترجمه گوگل]من میرم بنزین بزنم تو نظافت خونه 5 دقیقه دیگه شروع میکنیم
[ترجمه ترگمان]من می خوام سوخت گیری کنم و شما houseclean، تا ۵ دقیقه دیگه شروع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At dusk we stopped to refuel in Cook.
[ترجمه گوگل]هنگام غروب برای سوخت گیری در کوک توقف کردیم
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا تاریک شد، برای کوک کردن refuel در آشپزی توقف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These aircraft are able to refuel in midair.
[ترجمه گوگل]این هواپیماها قادر به سوخت گیری در هوا هستند
[ترجمه ترگمان]این هواپیماها قادر به سوخت گیری در هوا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It too would have to refuel in Newfoundland, giving them a twelve-hour lead.
[ترجمه گوگل]آن نیز باید در نیوفاندلند سوخت گیری کند و به آنها 12 ساعت سرب دهد
[ترجمه ترگمان]این کار برای سوخت گیری مجدد در نیوفاندلند امکان پذیر است و به آن ها یک رهبری دوازده ساعته می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chopper went to refuel, came back and buzzed around some more and then returned to Glasgow.
[ترجمه گوگل]هلی کوپتر برای سوخت گیری رفت، برگشت و کمی دیگر در اطراف وزوز کرد و سپس به گلاسکو بازگشت
[ترجمه ترگمان]هلیکوپتر برای سوخت گیری رفت، برگشت و چند قدم دیگر دور زد و بعد به گلاسکو برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ground crew can now work to refuel, clean the squashed bugs off the bubble and put the aircraft to bed.
[ترجمه گوگل]خدمه زمینی اکنون می توانند برای سوخت گیری، پاک کردن حشرات له شده از حباب و خواباندن هواپیما کار کنند
[ترجمه ترگمان]خدمه زمینی هم اکنون می توانند برای سوخت گیری کار کنند، حشرات را از حباب بیرون کنند و هواپیما را به روی تخت خواب بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some military planes can refuel in mid-air.
[ترجمه گوگل]برخی از هواپیماهای نظامی می توانند در هوا سوخت گیری کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از هواپیماهای نظامی می توانند در وسط هوا سوخت گیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They landed at Benina to refuel.
[ترجمه گوگل]آنها برای سوخت گیری در بنینا فرود آمدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در Benina برای سوخت گیری فرود امدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While no refueling hose is fitted to refuel probe-equipped aircraft, a special nine-foot adapter hose and drogue can be attached to the boom on the ground.
[ترجمه گوگل]در حالی که هیچ شیلنگ سوخت‌گیری برای سوخت‌گیری هواپیماهای مجهز به کاوشگر تعبیه نشده است، یک شیلنگ آداپتور ویژه نه فوتی و دروگ می‌تواند به بوم روی زمین متصل شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که هیچ شلنگ سوخت گیری برای سوخت گیری مجدد هواپیماهای equipped مجهز نیست، یک شلنگ آتش نشانی نه فوتی ویژه و drogue می توانند به جهش روی زمین متصل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The day disaster against. the firemen. refuel!
[ترجمه گوگل]روز فاجعه علیه آتش نشان ها سوخت گیری!
[ترجمه ترگمان]روز فاجعه علیه آتش نشان ! سوخت گیری میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Local councils might be savings on refuel collection, but they don't pay the cost of installation.
[ترجمه گوگل]شوراهای محلی ممکن است در جمع آوری سوخت صرفه جویی کنند، اما هزینه نصب را پرداخت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]ممکن است شوراهای محلی در حال صرفه جویی در مجموعه سوخت گیری باشند، اما هزینه نصب را پرداخت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Always refuel your generator outside away from any source of ignition.
[ترجمه گوگل]همیشه ژنراتور خود را در بیرون و دور از هرگونه منبع اشتعال سوخت گیری کنید
[ترجمه ترگمان]همیشه ژنراتور خود را در خارج از هر منبع احتراق آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He may not extend Japan's operation to refuel ships for the war in Afghanistan.
[ترجمه گوگل]او ممکن است عملیات ژاپن برای سوخت رسانی به کشتی ها برای جنگ در افغانستان را تمدید نکند
[ترجمه ترگمان]او ممکن است عملیات ژاپن برای سوخت گیری کشتی ها برای جنگ در افغانستان را تمدید نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوخت گیری کردن (فعل)
fuel, refuel

انگلیسی به انگلیسی

• refill with fuel, replenish the supply of fuel
when an aircraft refuels or is refuelled, it is filled with more fuel so that it can continue its journey.
if something refuels your feelings or emotions, it makes them stronger.

پیشنهاد کاربران

● سوخت گیری مجدد کردن
● شدت بخشیدن
refuel ( علوم نظامی )
واژه مصوب: سوخت‏گیری کردن 2
تعریف: فرایند پر کردن باک هواپیما در آسمان یا زمین یا دریا
سوخت گیری موجدد ( برای همه ی وسایل نقلیه بکار میرود
نفس تازه کردن

بپرس