refreshing

/rəˈfreʃɪŋ//rɪˈfreʃɪŋ/

طراوت بخش، نوجانگر، خرم ساز، فرح بخش، تازه ساز، روح انگیز، طرب انگیز، نیرو بخش، تازه کننده، خستگی گیر

جمله های نمونه

1. a refreshing plunge in the lake
شنای مفرح در دریاچه

2. a refreshing walk in the forest
یک گردش فرحبخش در جنگل

3. o, refreshing breeze, the harbinger of my dreams
ای نسیم جانبخش پیک آرزوهای من

4. being in the country made a refreshing change
بودن در ییلاق تنوع دلپذیری بود.

5. It's refreshing to meet someone who is so dedicated to their work.
[ترجمه گوگل]دیدار با کسی که اینقدر به کارش متعهد است، شاداب است
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که کسی را ملاقات کنیم که به کار آن ها اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The water was cold and wonderfully refreshing.
[ترجمه گوگل]آب سرد و فوق العاده گوارا بود
[ترجمه ترگمان]آب سرد و مطبوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It made a refreshing change to be taken seriously for once.
[ترجمه گوگل]تغییری تازه ایجاد کرد که برای یک بار هم که شده جدی گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این باعث شد یک تغییر نیروبخش برای اولین بار در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His sportsmanship and style of play is refreshing.
[ترجمه گوگل]روحیه ورزشی و سبک بازی او با طراوت است
[ترجمه ترگمان]سبک و سبک بازی او، نیروبخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I find it so refreshing to work with young people in this department.
[ترجمه گوگل]به نظر من کار با جوانان در این بخش بسیار شاداب است
[ترجمه ترگمان]خیلی خوشحالم که با جوان ها توی این بخش کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Herbs have been used for centuries to make refreshing drinks.
[ترجمه گوگل]قرن هاست که از گیاهان برای تهیه نوشیدنی های با طراوت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]علف ها برای قرن ها استفاده می شوند تا نوشیدنی ها را خنک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The breeze was cool and refreshing.
[ترجمه گوگل]نسیم خنک و با طراوت بود
[ترجمه ترگمان]نسیم خنک و نیروبخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I found a refreshing absence of industrial sprawl.
[ترجمه گوگل]فقدان پرطراوت صنعتی را پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من یه absence جدید پیدا کردم که پخش و پلا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's nothing more refreshing on a hot day than a cold beer.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز در یک روز گرم با طراوت تر از یک آبجو سرد نیست
[ترجمه ترگمان]در یک روز گرم و گرم هیچ چیز جز یک آبجو سرد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She soaped herself beneath the refreshing jets of water.
[ترجمه گوگل]او خودش را زیر فواره های آب طراوت صابون زد
[ترجمه ترگمان]او خود را زیر امواج خروشان آب صابون می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's a refreshing change to see a losing team shaking hands and still smiling after a match.
[ترجمه گوگل]دیدن تیم بازنده ای که بعد از مسابقه دست می دهد و همچنان لبخند می زند، تغییری تازه است
[ترجمه ترگمان]این یک تغییر refreshing برای دیدن یک تیم بازنده است که دست می دهد و هنوز هم بعد از مسابقه لبخند می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] دوباره سازی

انگلیسی به انگلیسی

• invigorating, energizing, enlivening, serving to renew; stimulating, exciting, exhilarating
invigoration, act of energizing, act of enlivening, act of renewing
if something is refreshing, it is pleasantly different from what you are used to.
a refreshing bath or drink makes you feel better after you have been uncomfortably tired or hot.
see also refresh.

پیشنهاد کاربران

تازه سازی مقدار
مشام نواز ( دیوان حافظ )
خوش کننده مشام
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش ( حافظ )
مهیج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : refresh
اسم ( noun ) : refreshment
صفت ( adjective ) : refreshing
قید ( adverb ) : refreshingly
طراوت بخش - حال خوب کن - دلپذیر
◀️ She doesn't take herself seriously. This is refreshing
دلچسب
فرح انگیز، جان بخش
refreshing ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: بازآوری 2
تعریف: 1. فرایند تکرار یک عمل که درنهایت به بازسازی یا احیای ویژگی های آن منجر می‏شود|||2. فرایند کپی کردن اطلاعات از یک رسانۀ ذخیره‏سازی در همان رسانه
This destination offers holidaymakers a refreshing change of pace
دلپذیر
با انرژی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس