1. Clinton is boldly poaching many Republican issues, reframing them somewhat to sound slightly less dogmatic.
[ترجمه گوگل]کلینتون جسورانه بسیاری از مسائل جمهوری خواهان را مورد بررسی قرار می دهد و آنها را تا حدودی به گونه ای اصلاح می کند که کمی جزم اندیشانه به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]کلینتون با جسورانه در بسیاری از مسائل جمهوری خواهان است، از نو reframing را تا حدودی متعصبانه تر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Each reframing represented a further refinement and enrichment of their appreciation for their new role.
[ترجمه گوگل]هر قالب بندی مجدد نشان دهنده اصلاح و غنی سازی بیشتر قدردانی آنها از نقش جدیدشان بود
[ترجمه ترگمان]هر یک از reframing، پالایش و غنی سازی بیشتر را برای نقش جدید خود نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I like the way you reframe the issue in terms of attention.
[ترجمه گوگل]من از روشی که شما موضوع را از نظر توجه مجدد بیان می کنید، خوشم می آید
[ترجمه ترگمان]من روشی را دوست دارم که شما این مساله را از نظر توجه تغییر می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. First we need to reframe the stories of our past, in which, after all, lie the origins of our present understanding of ourselves.
[ترجمه گوگل]ابتدا باید داستانهای گذشتهمان را که سرچشمههای درک کنونی ما از خودمان در آنها نهفته است، دوباره چارچوببندی کنیم
[ترجمه ترگمان]اول لازم است که داستان گذشته خود را تغییر دهیم، که در آن، به هر حال، ریشه درک فعلی خود از خودمان را بیان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You gotta reframe the debate, use informal power.
[ترجمه گوگل]شما باید بحث را مجدداً تنظیم کنید، از قدرت غیررسمی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید بحث را تغییر دهید، از قدرت غیر رسمی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In the process, some old, well-established concepts, are radically reframed.
[ترجمه گوگل]در این فرآیند، برخی از مفاهیم قدیمی و تثبیت شده، به طور بنیادی مجدداً چارچوب بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]در این فرآیند، برخی مفاهیم قدیمی و به خوبی شناخته شده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Often, just listening reduces these anxieties, and the anxieties can be reframed as normal responses to being pregnant.
[ترجمه گوگل]اغلب، فقط گوش دادن این اضطراب ها را کاهش می دهد و اضطراب ها را می توان به عنوان پاسخ های عادی به باردار شدن در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]اغلب، فقط گوش دادن به این نگرانی ها را کاهش می دهد و اضطراب را می توان به عنوان واکنش های نرمال برای حامله شدن تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. "We think work is the opposite of happiness," Achor says. Instead, he suggests workers reframe the way they think about their jobs.
[ترجمه گوگل]آکور می گوید: «ما فکر می کنیم کار برعکس شادی است درعوض، او به کارگران پیشنهاد میکند که طرز فکرشان در مورد شغلشان را اصلاح کنند
[ترجمه ترگمان]Achor می گوید: \" ما فکر می کنیم که کار مخالف شادی است \" در عوض، او پیشنهاد می کند که کارگران طرز فکر کردن درباره شغل خود را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This article and the ensuing discussion illustrates the need to reframe the debate.
[ترجمه گوگل]این مقاله و بحث متعاقب آن نیاز به قالب بندی مجدد بحث را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله و بحث پس از آن نیاز به تغییر دادن بحث را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We have a dictionary definition of what it means to be a hero but I would like to reframe that.
[ترجمه گوگل]ما یک تعریف فرهنگ لغت از معنای قهرمان بودن داریم، اما من میخواهم آن را دوباره تعریف کنم
[ترجمه ترگمان]ما یک تعریف فرهنگ از آنچه که می خواهد یک قهرمان باشد داریم اما می خواهم آن را تغییر دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Look for major breakthroughs in coming years that will transform our energy landscape and completely reframe the debate.
[ترجمه گوگل]به دنبال پیشرفتهای بزرگی در سالهای آتی باشید که چشمانداز انرژی ما را متحول کرده و بحث را کاملاً بازنگری میکند
[ترجمه ترگمان]به دنبال پیشرفت های مهم در ساله ای آتی بگردید که چشم انداز انرژی ما را متحول خواهد کرد و بحث را به طور کامل تغییر خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Many companies have resisted accommodating women's increasing desire to reframe their lives.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها در برابر تمایل فزاینده زنان برای تنظیم مجدد زندگی خود مقاومت کرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها در برابر تمایل فزاینده زنان برای تغییر دادن زندگی خود مقاومت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Thus the results of our first experiment caused us to reframe our question.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نتایج اولین آزمایش ما باعث شد که سؤال خود را دوباره طرح کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین نتایج آزمایش اول ما باعث شد که ما سوال خود را تغییر دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید