1. The party grew more reformist and opportunist.
[ترجمه گوگل]حزب اصلاح طلب و فرصت طلب تر شد
[ترجمه ترگمان]این حزب reformist و opportunist شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. But beneath the surface, reformist sentiments are bubbling ever more vigorously.
[ترجمه گوگل]اما در زیر سطح، احساسات اصلاح طلبانه با شدت بیشتری در حال جوشیدن است
[ترجمه ترگمان]اما در زیر سطح، احساسات اصلاح طلب بیش از پیش می جوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Reformist government ministers used the press revelations to support their claims that Khasbulatov was building up a power base.
[ترجمه گوگل]وزرای دولت اصلاح طلب از افشاگری های مطبوعاتی برای حمایت از ادعاهای خود مبنی بر ایجاد پایگاه قدرت خاسبولاتوف استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]وزرای دولت اصلاح طلب از افشای مطبوعات برای حمایت از ادعاهای خود مبنی بر ساخت پایگاه قدرت استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Mohajerani's wife, Jamileh Kadivar, a popular reformist lawmaker, was charged but acquitted in connection with the Berlin conference.
[ترجمه گوگل]همسر مهاجرانی، جمیله کدیور، نماینده اصلاح طلب محبوب، در ارتباط با کنفرانس برلین متهم شد اما تبرئه شد
[ترجمه ترگمان]همسر mohajerani، Jamileh Kadivar، یک قانون گذار مردمی اصلاح طلب، متهم شد اما در ارتباط با کنفرانس برلین تبرئه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Lanskoi, the minister, had moved into the reformist camp and become reliant on Nikolai Miliutin.
[ترجمه گوگل]لانسکوی، وزیر، وارد اردوگاه اصلاح طلبان شده بود و به نیکولای میلیوتین متکی شده بود
[ترجمه ترگمان]Lanskoi، وزیر، به اردوگاه اصلاح طلب رفته بود و به نیکولای Miliutin تکیه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Father Georgi Kochetkov is a reformist priest who, after being excommunicated in 199 has been received back into the church.
[ترجمه گوگل]پدر گئورگی کوچتکوف یک کشیش اصلاح طلب است که پس از تکفیر در سال 199 به کلیسا بازگردانده شد
[ترجمه ترگمان]پدر روحانی Kochetkov Kochetkov، یک کشیش اصلاح طلب است که پس از اینکه در سال ۱۹۹ به کلیسا برگردانده شد، به کلیسا برگردانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Reformist leaders have told the public to remain calm to deprive hardliners in the security forces of any pretext for violent action.
[ترجمه گوگل]رهبران اصلاح طلب به مردم گفته اند که آرامش خود را حفظ کنند تا تندروهای نیروهای امنیتی را از هرگونه بهانه ای برای اقدام خشونت آمیز محروم کنند
[ترجمه ترگمان]رهبران اصلاح طلب به مردم گفته بودند که برای محروم کردن تندروها در نیروهای امنیتی هر بهانه ای برای اقدام خشونت آمیز، آرامش خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The amicable resolution suggested the reformist president and hard-line parliament may be trying to break their cycle of confrontation and deadlock.
[ترجمه گوگل]این قطعنامه دوستانه پیشنهاد می کند که رئیس جمهور اصلاح طلب و مجلس تندرو ممکن است در تلاش برای شکستن چرخه تقابل و بن بست خود باشند
[ترجمه ترگمان]این قطعنامه دوستانه پیشنهاد داد که رئیس جمهور اصلاح طلب و مجلس تندرو ممکن است سعی در شکستن چرخه رویارویی و بن بست خود داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Hardliners in the judiciary then began to jail reformist journalists.
[ترجمه گوگل]سپس تندروهای قوه قضائیه شروع به زندانی کردن روزنامه نگاران اصلاح طلب کردند
[ترجمه ترگمان]Hardliners در دادگاه قضایی شروع به زندانی کردن روزنامه نگاران اصلاح طلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Against this background, the muzzling of 16 reformist newspapers can only be seen as an assault on popular sovereignty.
[ترجمه گوگل]در این زمینه، پوزهکشی 16 روزنامه اصلاحطلب را تنها میتوان حمله به حاکمیت مردمی دانست
[ترجمه ترگمان]برخلاف این پیشینه، muzzling ۱۶ روزنامه اصلاح طلب تنها می توانند به عنوان حمله به حاکمیت مردمی دیده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Countries with strong reformist political leaders are coming out of the starting gate first.
[ترجمه گوگل]کشورهایی که رهبران سیاسی اصلاح طلب قوی دارند ابتدا از دروازه شروع بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]کشورهایی که رهبران سیاسی اصلاح طلب قوی دارند ابتدا از دروازه شروع خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But the deeper imprint of the central authority, and the harsher side to its reformist zeal, left scars.
[ترجمه گوگل]اما ردپای عمیقتر اقتدار مرکزی و جنبه خشنتر غیرت اصلاحطلبانه آن، زخمهایی بر جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]اما اثر عمیق تر قدرت مرکزی و نسبت harsher به غیرت reformist، جای زخم باقی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In the same year, the tsar involved himself personally in the foundation of the reformist journal Military Miscellany.
[ترجمه گوگل]در همان سال، تزار شخصاً خود را در بنیانگذاری مجله اصلاح طلب Military Miscellany درگیر کرد
[ترجمه ترگمان]در همان سال، تزار به شخصه خود را در بنیان روزنامه اصلاح طلبان اصلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The tactics by which such aims were to be achieved were reformist and not revolutionary.
[ترجمه گوگل]تاکتیک هایی که می بایست از طریق آن به چنین اهدافی دست یافت، اصلاح طلبانه بود و نه انقلابی
[ترجمه ترگمان]تاکتیک هایی که با آن اهداف به دست می آمدند، اصلاح طلب و نه انقلابی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید