reformist

/rəˈfɔːrˌmɪst//rɪˈfɔːmɪst/

معنی: اصلاح طلب، بهساز گر، اصلاح طلبانه
معانی دیگر: بهساز گر، اصلاح طلب، اصلاح طلبانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person supporting or advocating reform.
مشابه: liberal, progressive
صفت ( adjective )
مشتقات: reformism (n.)
• : تعریف: of or relating to reform movements.
مشابه: progressive

جمله های نمونه

1. The party grew more reformist and opportunist.
[ترجمه گوگل]حزب اصلاح طلب و فرصت طلب تر شد
[ترجمه ترگمان]این حزب reformist و opportunist شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But beneath the surface, reformist sentiments are bubbling ever more vigorously.
[ترجمه گوگل]اما در زیر سطح، احساسات اصلاح طلبانه با شدت بیشتری در حال جوشیدن است
[ترجمه ترگمان]اما در زیر سطح، احساسات اصلاح طلب بیش از پیش می جوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reformist government ministers used the press revelations to support their claims that Khasbulatov was building up a power base.
[ترجمه گوگل]وزرای دولت اصلاح طلب از افشاگری های مطبوعاتی برای حمایت از ادعاهای خود مبنی بر ایجاد پایگاه قدرت خاسبولاتوف استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]وزرای دولت اصلاح طلب از افشای مطبوعات برای حمایت از ادعاهای خود مبنی بر ساخت پایگاه قدرت استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mohajerani's wife, Jamileh Kadivar, a popular reformist lawmaker, was charged but acquitted in connection with the Berlin conference.
[ترجمه گوگل]همسر مهاجرانی، جمیله کدیور، نماینده اصلاح طلب محبوب، در ارتباط با کنفرانس برلین متهم شد اما تبرئه شد
[ترجمه ترگمان]همسر mohajerani، Jamileh Kadivar، یک قانون گذار مردمی اصلاح طلب، متهم شد اما در ارتباط با کنفرانس برلین تبرئه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lanskoi, the minister, had moved into the reformist camp and become reliant on Nikolai Miliutin.
[ترجمه گوگل]لانسکوی، وزیر، وارد اردوگاه اصلاح طلبان شده بود و به نیکولای میلیوتین متکی شده بود
[ترجمه ترگمان]Lanskoi، وزیر، به اردوگاه اصلاح طلب رفته بود و به نیکولای Miliutin تکیه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Father Georgi Kochetkov is a reformist priest who, after being excommunicated in 199 has been received back into the church.
[ترجمه گوگل]پدر گئورگی کوچتکوف یک کشیش اصلاح طلب است که پس از تکفیر در سال 199 به کلیسا بازگردانده شد
[ترجمه ترگمان]پدر روحانی Kochetkov Kochetkov، یک کشیش اصلاح طلب است که پس از اینکه در سال ۱۹۹ به کلیسا برگردانده شد، به کلیسا برگردانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reformist leaders have told the public to remain calm to deprive hardliners in the security forces of any pretext for violent action.
[ترجمه گوگل]رهبران اصلاح طلب به مردم گفته اند که آرامش خود را حفظ کنند تا تندروهای نیروهای امنیتی را از هرگونه بهانه ای برای اقدام خشونت آمیز محروم کنند
[ترجمه ترگمان]رهبران اصلاح طلب به مردم گفته بودند که برای محروم کردن تندروها در نیروهای امنیتی هر بهانه ای برای اقدام خشونت آمیز، آرامش خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The amicable resolution suggested the reformist president and hard-line parliament may be trying to break their cycle of confrontation and deadlock.
[ترجمه گوگل]این قطعنامه دوستانه پیشنهاد می کند که رئیس جمهور اصلاح طلب و مجلس تندرو ممکن است در تلاش برای شکستن چرخه تقابل و بن بست خود باشند
[ترجمه ترگمان]این قطعنامه دوستانه پیشنهاد داد که رئیس جمهور اصلاح طلب و مجلس تندرو ممکن است سعی در شکستن چرخه رویارویی و بن بست خود داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hardliners in the judiciary then began to jail reformist journalists.
[ترجمه گوگل]سپس تندروهای قوه قضائیه شروع به زندانی کردن روزنامه نگاران اصلاح طلب کردند
[ترجمه ترگمان]Hardliners در دادگاه قضایی شروع به زندانی کردن روزنامه نگاران اصلاح طلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Against this background, the muzzling of 16 reformist newspapers can only be seen as an assault on popular sovereignty.
[ترجمه گوگل]در این زمینه، پوزه‌کشی 16 روزنامه اصلاح‌طلب را تنها می‌توان حمله به حاکمیت مردمی دانست
[ترجمه ترگمان]برخلاف این پیشینه، muzzling ۱۶ روزنامه اصلاح طلب تنها می توانند به عنوان حمله به حاکمیت مردمی دیده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Countries with strong reformist political leaders are coming out of the starting gate first.
[ترجمه گوگل]کشورهایی که رهبران سیاسی اصلاح طلب قوی دارند ابتدا از دروازه شروع بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]کشورهایی که رهبران سیاسی اصلاح طلب قوی دارند ابتدا از دروازه شروع خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the deeper imprint of the central authority, and the harsher side to its reformist zeal, left scars.
[ترجمه گوگل]اما ردپای عمیق‌تر اقتدار مرکزی و جنبه خشن‌تر غیرت اصلاح‌طلبانه آن، زخم‌هایی بر جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]اما اثر عمیق تر قدرت مرکزی و نسبت harsher به غیرت reformist، جای زخم باقی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the same year, the tsar involved himself personally in the foundation of the reformist journal Military Miscellany.
[ترجمه گوگل]در همان سال، تزار شخصاً خود را در بنیانگذاری مجله اصلاح طلب Military Miscellany درگیر کرد
[ترجمه ترگمان]در همان سال، تزار به شخصه خود را در بنیان روزنامه اصلاح طلبان اصلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tactics by which such aims were to be achieved were reformist and not revolutionary.
[ترجمه گوگل]تاکتیک هایی که می بایست از طریق آن به چنین اهدافی دست یافت، اصلاح طلبانه بود و نه انقلابی
[ترجمه ترگمان]تاکتیک هایی که با آن اهداف به دست می آمدند، اصلاح طلب و نه انقلابی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاح طلب (اسم)
reformer, reformist

بهساز گر (اسم)
reformer, reformist

اصلاح طلبانه (صفت)
reformist

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a reform movement; belonging to a reform movement
member of a reform movement, member of a group that advocates political change; member of a reformed religious denomination
a reformist is someone who is trying to introduce reforms into an organization or situation.

پیشنهاد کاربران

🟡 واژه ی برنهاده: بازدیس گرا ⚫
به خط لاتین: Bāzdis - gerā
⚫ این واژه از �باز� به معنای ( re ) و �دیس� به معنای ( form ) و پسوند �گرا� به معنای ( ist ) برپا شده است.
روی هم رفته معنای �هوادار یا گراینده ی درست کردن چیزی که فاسد یا آکمند و معیوب است� می دهد
...
[مشاهده متن کامل]

🟡 واژه ی رایج: اصلاح طلب ❌
آک و عیب واژه ی رایج: �اصلاح طلب� واژه ای آمیخته از �طلب� به معنی خواستن و اسم مصدر از ریشه ی �ص ل ح� به معنای نیک کردن است که با معنی واژه ی reformist ارتباط ندارد؛ ناهمپوشی با واژه ی بیگانه، کم توانی در اشتقاق و کاهش کاربرد نیز از آک های این واژه می باشند.
⚫ این واژه با برگیری از پیشنهاد پارسی انجمن، فرهنگستان زبان و ادب پارسی و پروفسور ملایری بدست انجمن بازدیسان پارسی برابرنهاد شده است و ساخته براساس الگوهای واژه سازی همپوش پارسی با زبان انگلیسی می باشد.
🟡 این واژه پیشانه در ترجمه ی پَرسون ( Precise ) نوشتارهای دانشیک انگلیسی به پارسی بکار رفته است. ازین رو پشتوانه ای ارزشمند و استوار دارد.
⚫ انجمن بازدیسان پارسی برای سایِن ها ( nuances ) ارزش قائل است.
🟡 جداشدگان واژه ی بازدیسیدن ( برای برابری با همتای انگلیسی )
To reform: Bāzdisidan
Reformer: Bāzdisgar
Reformed: Bāzdiside
Reformative: Bāzdisā
Reformatory: Bāzdisih
Reforming: Bāzdisi
Reformation: Bāzdisesh
Reformational: Bāzdiseshāl
Reformable: Bāzdisshavā
Reformability: Bāzdisshavāyi
Reformism: Bāzdisgerāyi
Reformist: Bāzdiagerā

reformist
☑️ بازدیسگرا
مشتقات دیگر
To reform: بازدیسیدن
Reformer: بازدیسگر
Reformed: بازدیسیده
Reformative: بازدیسا
Reformatory: بازدیسیْه
Reforming: بازدیسی
Reformation: بازدیسش
Reformational: بازدیسشال
...
[مشاهده متن کامل]

Reformable: بازدیس شوا
Reformability: بازدیس شوایی
Reformism: بازدیس گرایی
Reformist: بازدیس گرا
ماستمالی نکنیم 🖐🏼

🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس گرا 🇮🇷
بازدیسگرا
( Bāzdisgerā )
از �باز� ( re ) و �دیس� ( form ) و �گرا� ( ist )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ واژه ی �اصلاح گرا� آمیخته و حاوی اسم مصدر به معنی نیک کردن است و برای همتایی با reform بسیار بی ربطه و پَرسون ( precise ) نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

این شلختگی و نابسامانی دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام هستند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه هم وزن و همپوش بر همتای انگلیسی خود است و در دانش و فن کاربرد فراوان داره.
واژه ی �بازدیسی� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

reformist ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اصلاح‏طلب
تعریف: فرد معتقد به اصلاح‏طلبی
Reformist اصلاح طلب
Principlist اصولگرا
Iranian دیگه تموم ماجرا
Reformist اصلاح طلب
Principlist اصولگرا

بپرس