reflexion

/rɪˈflekʃn̩//rɪˈflekʃn̩/

معنی: اندیشه، تفکر، باز گشت، پژواک، انعکاس، باز تاب
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: reflection، reflection انعکاس

جمله های نمونه

1. Using the dynamical reflexion theory, the selective reflection characters of cholesteric liquid crystals are analyzed.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تئوری بازتاب دینامیکی، شخصیت‌های بازتاب انتخابی کریستال‌های مایع کلستریک تجزیه و تحلیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تئوری reflexion پویا، ویژگی های انعکاسی انتخابی کریستال های مایع cholesteric مورد تحلیل قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. FS- Reflexion can be used all around the world, no matter if there is stony ground, loam or clay soil, in the mountains or in flat country.
[ترجمه گوگل]FS- Reflexion را می توان در سرتاسر جهان مورد استفاده قرار داد، مهم نیست که زمین سنگی، خاک لومی یا رسی، در کوه ها یا در مناطق مسطح وجود دارد
[ترجمه ترگمان]FS - می تواند در سراسر جهان مورد استفاده قرار گیرد، مهم نیست که زمین سنگی، خاک برگ و خاک رس، در کوه ها یا در مناطق هموار وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In second part, the emphasis is on the reflexion of the personality transfer. That means to analyze the interior factors and exterior conditions, which restricts China's personality transfer.
[ترجمه گوگل]در بخش دوم، تاکید بر بازتاب انتقال شخصیت است این به معنای تجزیه و تحلیل عوامل داخلی و شرایط بیرونی است که انتقال شخصیت چین را محدود می کند
[ترجمه ترگمان]در بخش دوم، تاکید بر the انتقال شخصیت است این به معنی تجزیه و تحلیل عوامل داخلی و شرایط ظاهری است که انتقال شخصیت چین را محدود می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A reflexion scattering spectrophotometry for the adsorption and the extraction of the complex of nickel with dimethylglyoxime using microcrystalline wax have been studied.
[ترجمه گوگل]یک اسپکتروفتومتری پراکندگی بازتابی برای جذب و استخراج کمپلکس نیکل با دی متیل گلیوکسیم با استفاده از موم میکروکریستالی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]یک reflexion scattering برای جذب و استخراج کمپلکس نیکل با dimethylglyoxime با استفاده از موم microcrystalline مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All her poems are pathways to deeper reflexion and meditation.
[ترجمه گوگل]تمام اشعار او مسیرهایی برای تأمل و مراقبه عمیق تر است
[ترجمه ترگمان]تمام اشعار او مسیری است برای عمیق تر شدن و مراقبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. FS Reflexion works with a seismic vibration system.
[ترجمه گوگل]FS Reflexion با سیستم ارتعاش لرزه ای کار می کند
[ترجمه ترگمان]FS FS با یک سیستم ارتعاش لرزه ای کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dark areas of the reflexion map aren't really black.
[ترجمه گوگل]مناطق تاریک نقشه بازتابی واقعا سیاه نیستند
[ترجمه ترگمان]قسمت های تاریک نقشه reflexion واقعا سیاه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. FS- Reflexion is a geophysical measuring instrument to locate subterranean voids like caves, bunkers, tunnels or basement vaults.
[ترجمه گوگل]FS- Reflexion یک ابزار اندازه گیری ژئوفیزیکی برای تعیین مکان حفره های زیرزمینی مانند غارها، پناهگاه ها، تونل ها یا طاق های زیرزمینی است
[ترجمه ترگمان]FS - یک ابزار اندازه گیری geophysical برای مکان یابی فضاهای زیرزمینی مانند غارها، پناه گاه های زیرزمینی، تونل های زیرزمینی یا زیرزمینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unbound aggregate base can efficiently retard the reflexion of cracks to asphalt pavement surface, which is aroused by the shrinkage crack of semi-rigid base in the inverted structure.
[ترجمه گوگل]پایه سنگدانه غیرمحصول می تواند به طور موثر بازتاب ترک ها را به سطح روسازی آسفالتی که توسط ترک انقباض پایه نیمه صلب در ساختار معکوس برانگیخته می شود، به تاخیر بیندازد
[ترجمه ترگمان]سنگ دانه ها می تواند به طور موثر the ترک را به سطح آسفالت کند، که با شکاف کوچک پایه نیمه سخت در ساختار وارونه ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I use a specular map, reflexion map, and bump map(pictures below from left to right) for her skin, too.
[ترجمه گوگل]من برای پوست او نیز از یک نقشه کاذب، نقشه بازتابی و نقشه برآمدگی (تصاویر زیر از چپ به راست) استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]من از یک نقشه برجسته، نقشه reflexion و نقشه bump (عکس زیر از چپ به راست)برای پوست خود استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such reflexion are common occurrences.
[ترجمه گوگل]چنین بازتابی اتفاقات رایجی است
[ترجمه ترگمان]چنین reflexion حوادث مشترکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was a book I had thought far superior to the Reflexions sur la Violence.
[ترجمه گوگل]این کتابی بود که من فکر می‌کردم بسیار برتر از Reflexions sur la Violence بود
[ترجمه ترگمان]این کتابی بود که من تا آن زمان فکر می کردم برتر از خشونت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a paradox upon which a Tory may perhaps be permitted one parting reflexion.
[ترجمه گوگل]این یک پارادوکس است که ممکن است به یک محافظه‌کار اجازه داده شود تا یک بازتاب جدایی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این یک پارادوکس است که ممکن است در آن یک حزب محافظه کار مجاز به جدا شدن از reflexion باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Frozen bubble jeu flash en ligne gratuit jeu de reflexion .
[ترجمه گوگل]Frozen Bubble jeu flash en ligne gratuit jeu de reflexion
[ترجمه ترگمان]در بازی jeu gratuit بازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندیشه (اسم)
deliberation, opinion, reflection, thought, anxiety, worry, idea, solicitude, notion, device, meditation, plan, reflexion, mentality

تفکر (اسم)
reflection, contemplation, thought, meditation, thinking, cerebration, reflexion, considering, recollection, self-contemplation

باز گشت (اسم)
recess, reflection, reference, return, recurrence, comeback, reflexion, recidivism, recession, recursion

پژواک (اسم)
reflection, echo, reflexion

انعکاس (اسم)
reflection, replication, repercussion, reflexion, reaction, reflectance

باز تاب (اسم)
reflection, reflexion

تخصصی

[نساجی] بازتاب - انعکاس - برگشت
[ریاضیات] بازتاب، انعکاس

انگلیسی به انگلیسی

• (british spelling for reflection) act of casting back a mirror image; act of sending back energy from a surface; state of being reflected; image that is reflected; idea, concept; thought, notion; act of placing blame, accusation

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : reflect / reflectorize
✅️ اسم ( noun ) : reflection / reflectance / reflector / reflectiveness / reflectivity / reflex / reflexion / reflexology / reflexivity
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : reflective / reflexive / reflexible
✅️ قید ( adverb ) : reflectively / reflexively

بپرس